Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
cross bearer
صلیب بردار
cross bearer
علم دار
Other Matches
bearer
حامل
bearer
اورنده
bearer
در وجه حامل
bearer
درخت بارور
bearer stock
سهام و اوراق قرضه بدون نام
bearer stock
اسناد در وجه حامل
color bearer
پرچم دار
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
colour bearer
پرچم دار
cost bearer
باارزش
water bearer
دلو
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
bearer shares
سهام بی نام
bearer share
سهم بی نام
bearer cheque
چک در وجه حامل
standard bearer
علمدار
standard bearer
پیشوا
stretcher-bearer
حامل تخت روان
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
armor bearer
مسلح
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
armour bearer
سلاحدار
bearer bond
سند حامل
bearer bond
سند قرضه
bearer bond
سند در وجه حامل
bearer bond
قرضه بدون نام
bearer cheque
چک حامل
bearer policy
بیمه نامه بدون نام
bearer securities
اوراق بهادار بی نام
standard bearer
پرچم دار
office bearer
بعدا پرسیده شود
saddle bearer
زیرسری
saddle bearer
تکیه گاه
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
purse bearer
کیف بر
payable to the bearer
در وجه حامل
litter bearer
برانکاردکش
pall bearer
شرکت میکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
mace bearer
چاووش
mace bearer
گرزدار
saddle bearer
متکا
litter bearer
متصدی برانکارد
water bearer
ساکب الماء
water bearer
ریزنده اب ابریز
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
purse bearer
تحویلدار
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
tale bearer
خبربر
tale bearer
سخن چین
stand bearer
پرچم دار یکان
cup bearer
چمانی
cup bearer
ساقی
stretcher bearer
حامل تخت روان
cross way=cross road
چهارراه
Aquarius the Water Bearer (January 20)
برجدلو
cross
قطع کردن متقاطع کردن
cross
پیوندی
cross
عرضی
cross
متقاطع
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
on the cross
بطوراریب
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross
مصادف شدن با
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cross tell
خبر دادن
st.g's cross
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
to be cross about something
دلخور بودن از چیزی
cross out
قلم زدن
cross over
همگذری
cross
تقلب
cross over
درو از عقب
cross
حدوسط ممزوج
cross
خاج
cross
اختلاف مرافعه
cross
دورگه
cross
علامت ضربدر یاباضافه
cross
چلیپا
cross
صلیب
cross
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross
نادرستی
cross
تقاطع
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
سانتر کردن
cross
عبور کردن
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
دورگه کردن
cross
روبروشدن قطع کردن
cross
عبوردادن
cross
قلم کشیدن بروی
cross
حرکت سمتی
cross
خط بطلان کشیدن بر
cross
گذشتن
cross wall
دیوار همبر
cross products
حاصلضرب ضربدری
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross purpose
قصد مغایر
cross weight
وزن ناخالص
cross purpose
قصد متقابل
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross vault
طاق چهاربخش
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross question
بازجویی
cross question
استنطاق
cross validation
وارسی اعتبار
cross tree
رابط عرضی دکلها
cross reaction
سطح مقطع
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross or pile
شیر یا خط
cross over point
نقطه همگذری
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross word
جدول لغز
cross over point
نقطه الحاق مسیرها
cross word
جدول معمائی
cross wise
چلیپایی ضربدری
cross peaks
پیکهای چلیپایی
cross piece
تیر عرضی
cross wise
صلیب وار
cross plane
رنده کردن
cross wires
سیمهای متقاطع
cross wind
باد جانبی
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
geneva cross
صلیب سرخ
cross road
چهارراه
cross road
تقاطع جاده
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
مقطع
cross section
رویه برش
cross section
سطح مقطع عرضی
cross talk
تداخل صداها در تلفن
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross stitch
بخیه دوزی بچپ وراست
cross stay
بست چلیپا
cross stay
تقویت صلیبی
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section
نیمرخ عرضی
cross talk
القاء
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross traverse
تراورس عرضی
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross trail
جاده عرضی
cross tip
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross roads
همبر راست گوشه
cross roll
نورد عرضی
cross thrust
تراست ناخالص
cross section
مقطع عرضی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
برش عرضی
cross section
سطح مقطع موثر
cross question
سئوال بطریق استنطاق
cross section
سطح مقطع
cross talk
تداخل صدا
cross talk
تداخل صحبت
cross-aisle
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
تیر افقی
cross-bond
آجرچینی فلمنگی
cross-brace
بادبند چپ و راست
cross-doomed
کلیسای گنبددار
cross-church
کلیسای صلیبی
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Cross your heart!
<idiom>
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
cross-Channel
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes
عدم تفاهم
She is cross eyed.
چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off.
خط زدن
at cross purposes
<idiom>
راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
double-cross
<idiom>
گول زدن
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
Latin cross
صلیب رومی
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me.
از من دلخور نباش.
cross product
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
ضرب برداری
[ریاضی]
Lantern-cross
صلیب سنگی
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-rail
اسکلت چوبی
cross-rib
دنده ی قوس
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
cross-vault
طاق چهار بخش
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross
صلیب مقدس
cross-Channel
عبور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com