Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cross country mill
نورد چلیپایی
Other Matches
cross country
درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
cross-country
دو صحرانوردی
cross country
میان بر
cross country
خارج از جاده
cross country
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
cross-country skier
اسکیبازرویچمن
cross country mobility
قابلیت حرکت چلیپایی
cross-country ski
اسکیرویچمن
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
cross way=cross road
چهارراه
to go through the mill
ورزیده شدن
per mill
در هر هزار
per mill
در هزار
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
saw mill
کارخانه اره کشی
ex mill
تحویل در کارخانه
mill
اسیاب
mill
کارخانه نورد
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
ماشین
mill
اسیا
mill
اسیاب کردن
mill
هل دادن
mill
کارخانه اسیاب کردن
mill
فرز کردن
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill
کنگره دار کردن
rod mill
سنگ شکن میلهای
tire mill
دستگاه نورد لاستیک
steel mill
ذوب اهن
stamping mill
اسیاب سنگ کوبی
rolling mill
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
rolling mill
دستگاه نورد
mill circle
چرخ اسیاب ژیمناستیک
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
slab mill
فرز کردن غلطکی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
stamp mill
ماشین پرس یا منگنه
mill file
سوهان دستی
stamping mill
ماشین پرس یامنگنه
to mill flour
ارد درست کردن
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
water mill
اسیاب
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
bar mill
دستگاه نورد میله گرد
band saw mill
اره نواری ماشین فرز
ball mill
اسیاب ساچمهای
ball mill
سنگ شکن گلولهای
water mill
اسیاب ابی
cogging mill
دستگاه نورد شمشه
run-of-the-mill
عادی
run-of-the-mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
run of the mill
عادی
run of the mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
post mill
آسیابنصبشده
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
becking mill
غلطک برای افزایش طول
pulverizing mill
اسیای گردساز
slabbing mill
دستگاه نورد لوحه
hammer mill
سنگ شکن چکشی
hammer mill
اسیا چکشی
hand mill
اسیاب دستی
muck mill
دستگاه نورد فولاد
mortar mill
مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
mill wright
اسیاب ساز
drawing mill
دستگاه نورد کششی
mill wheel
چرخ یا پره اسیاب
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
mill race
جوی اسیاب
mill race
اب اسیاب
mill dam
بند اسیاب
glacier mill
تنوره یخچالی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
pug mill
اسیای گل مخلوط کن
powder mill
کارخانه باروت سازی
plunge mill
فرز کردن غوطهای
plug mill
دستگاه نورد توپی
edge mill
اسیاب غلطکی
end mill
فرز انگشتی
plate mill
غستگاه نورد صفحه
form mill
فرز کردن پروفیل
rolling mill
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
paper mill
ماشین کاغذسازی
pepper mill
فلفل ساب
pepper mill
فلفل سا
plate mill
دستگاه فرز غلطکی
fulling mill
کارخانه قصاری
country
دیار
country
بیرون شهر دهات
country
کشور
country
مملکت
in this country
<adv.>
در اینجا
in this country
<adv.>
در این کشور
one country or another
این یا یک کشور دیگری
old country
وطن اصلی مهاجرین امریکایی
up country
ییلاقی
the country is ours
کشور مال ما است
country
ییلاق
in the country
درییلاق
in the country
در حومه شهر
US (country)
کشورآمریکاStates Unilted
up country
نواحی داخل کشور
corrugated rolling mill
دستگاه نورد ورق موجدار
paint roller mill
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
sheet mill stand
مقام نورد ورق
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
color grinding mill
دستگاه رنگ سای
rolling mill engineer
مهندس نوردکاری
cogging mill train
مسیر دستگاه نورد شمش
plate rolling mill
نوردکاری صفحه
hot strip mill
مسیر نورد گرم
single stand mill
دستگاه نورد یک مقامه
narrow strip mill
نورد نوار باریک
cold rolling mill
دستگاه نورد سرد
wire rod mill
کالیبر نورد سیم
ingots slab mill
دستگاه نورد لوحه
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
wire rolling mill
دستگاه نورد سیم
wide strip mill
دستگاه نورد نوار پهن
hot rolling mill
نوردکاری داغ
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
tire rolling mill
دستگاه نورد لاستیک
paint roller mill
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
beam rolling mill
نورد کاری تیر
rolling mill engineer
نوردکار
country seats
خانهی اربابی
native country
وطن
native country
میهن
north country
انگلستان شمالی
country house
خانهروستایی
tropical country
گرمسیر
mother country
کشور اصلی
Turkey (country)
ترکیه
mother country
میهن
natire country
میهن
To smuggle in to ( out of ) a country .
جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
bordering country
ملت همسایه
bordering country
کشور همسایه
airspace
[over a country]
فضای هوایی
[در کشوری]
open country
زمین باز
p was restored in the country
کشورامن شد
country seats
خانهی بزرگ روستایی
country seat
خانهی اربابی
country seat
خانهی بزرگ روستایی
traitor to one's country
وطن فروش
traitor to one's country
خائن به کشور
to bleed for one's country
برای میهن خود خون دادن
country-and-western
رجوع شود به music country
the youth of the country
جوانان کشور
the talnet of the country
مردم با استعداد کشور
self supporting country
کشور خود کفا
self supporting country
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
self supporting country
کشور متکی به خود
rough country
سرزمین ناهموار
rough country
تپه ماهور
rolling country
زمین پوشیده
p was restored in the country
ارامش درکشوربرقرارشد
country dancing
نوعیرقص
forwarding country
کشور فرستنده
country side
بیرون شهر حومه شهر
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
country of origin
کشور مبداء
country man
هم میهن
country life
زندگی روشنایی
country file
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
country file
فایلی در سیستم که پارامترها
country court
دادگاه بخش
country teams
تیمهای اعزامی به کشورها
best governed country
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
donner country
کشوربخشنده
broken country
زمین مضرس
broken country
زمین دوعارضه
donner country
کشور کمک کننده
donee country
کشور کمک گیرنده
to export something
[from / to a country]
صادر کردن
[به یا از کشوری]
home country
کشور اصلی
country clubs
باشگاه ورزشی وتفریحی
country club
باشگاه خارج از شهر
country clubs
باشگاه خارج از شهر
home country
محل تولید
country town
شهرستان
host country
کشور میزبان
country club
باشگاه ورزشی وتفریحی
wrounght iron mill bar
اهن جوش خورده
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
armor plate rolling mill
دستگاه نورد ورق زرهی
The waters run clear of the mill .
<proverb>
آبها از آسیاب افتاد .
west country whipping
بست غربی
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
neighbouring country
[British E]
ملت همسایه
to mandate a territory to a country
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
fenow country men
هم میهن
The route runs across this country.
خط مسیر از این کشور می گذرد.
neighbouring country
[British E]
کشور همسایه
this country breeds poets
این کشورشاعر می پرورد
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
small country town
شهرستان کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com