English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
cross from a flank یک جناح را دور زدن
cross from a flank عبوراز یک جناح
Other Matches
flank دامنه جناح
flank پهلو
right flank سمت راست
right flank جناح راست
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
flank طرف
flank تهیگاه
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flank پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flank احاطه جناحی
flank جبهه
flank جناح
left flank میسر
dexter flank قالبفلزی
disposed flank طرفین باز
tooth flank دامنه دندانه
by the left or right flank به جناح راست یا چپ ناو
flank speed سرعت جانبی
sinister flank خطپهلو
left flank جناح چپ
flank vault پرش یکطرفه بر روی خرک
flank speed حداکثر سرعت قایق
flank crossing عبوراز جناح دشمن
disposed flank جناح مکشوف جوانب باز
flank development گسترش جناحی
flank guard پهلودار
flank crossing دور زدن جناح دشمن
flank observation دیدبانی جناحی
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
flank openings گشایشهای جناحی شطرنج
flank speed حداکثر سرعت
flank circle جفتی خرک
disposed flank جناح باز
left flank march سمت چپ رو
left flank march فرمان سمت چپ رو
cross way=cross road چهارراه
cross حرکت سمتی
cross عبور کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross تقاطع
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
cross پیوندزدن کج خلقی کردن
cross دورگه کردن
cross روبروشدن قطع کردن
cross مصادف شدن با
cross عبوردادن
cross گذشتن
cross خط بطلان کشیدن بر
cross سانتر کردن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
on the cross بطوراریب
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross tell خبر دادن
cross قطع کردن متقاطع کردن
cross پیوندی
cross عرضی
cross متقاطع
cross over درو از عقب
cross قلم کشیدن بروی
cross علامت ضربدر در نقشه کشی
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross out قلم زدن
cross over همگذری
cross صلیب
cross خاج
cross نادرستی
cross تقلب
cross اختلاف مرافعه
cross حدوسط ممزوج
cross دورگه
cross چلیپا
cross علامت ضربدر یاباضافه
cross tree رابط عرضی دکلها
cross question استنطاق
cross purpose قصد متقابل
cross purpose قصد مغایر
cross weight وزن ناخالص
cross wind باد جانبی
cross wires سیمهای متقاطع
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross question بازجویی
cross question سئوال بطریق استنطاق
cross wall دیوار همبر
cross trail جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross traverse تراورس عرضی
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross vault طاق چهاربخش
cross validation وارسی اعتبار
cross wise صلیب وار
cross products حاصلضرب ضربدری
cross pollination گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross or pile شیر یا خط
cross over point نقطه همگذری
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point نقطه الحاق مسیرها
cross-questioning استنطاق کردن
cross peaks پیکهای چلیپایی
cross piece تیر عرضی
cross plane رنده کردن
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word جدول لغز
cross word جدول معمائی
cross wise چلیپایی ضربدری
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross trail جاده عرضی
cross reaction سطح مقطع
cross stay تقویت صلیبی
cross slide کشوی لغزنده عرضی
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section سطح مقطع عرضی
cross section رویه برش
cross section مقطع عرضی
cross section برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section برش عرضی
cross section سطح مقطع موثر
cross section سطح مقطع
cross section نیمرخ عرضی
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section مقطع
cross stay بست چلیپا
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross tip پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross road چهارراه
cross thrust تراست ناخالص
cross road تقاطع جاده
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross examine استنطاق کردن
cross roads همبر راست گوشه
cross talk تداخل صدا
cross talk تداخل صحبت
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk القاء
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross roll نورد عرضی
cross swords دست و پنجه نرم کردن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle [گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded [روکشی با تارهای عمود]
cross-beam تیر افقی
cross-bond آجرچینی فلمنگی
cross-brace بادبند چپ و راست
cross-doomed کلیسای گنبددار
Cross your heart! <idiom> راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
double-cross <idiom> گول زدن
cross-Channel عبور
cross-Channel برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes عدم تفاهم
She is cross eyed. چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off. خط زدن
at cross purposes <idiom> راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind <idiom> فکرکردن
cross-church کلیسای صلیبی
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Latin cross صلیب رومی
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me. از من دلخور نباش.
cross product ضرب خارجی [ریاضی]
cross product ضرب برداری [ریاضی]
Lantern-cross صلیب سنگی
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross-rail اسکلت چوبی
cross-rib دنده ی قوس
cross-springer [دنده اریب در طاق]
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
cross-vault طاق چهار بخش
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
to cross the styx مردن
roman cross حرکت صلیبی
sign of the cross علامت صلیب
soiuthern cross صلیب جنوب
soiuthern cross چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross crux
southern cross صلیب جنوبی
southern cross چلیپا
swinging cross کوته مداری وزشی
pectoral cross صلیب سینه
pectoral cross چلیپایی روی سینه
geneva cross صلیب سرخ
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross جشن یافتن صلیب
inverted cross بالانس صلیب
line cross تقاطع خط
maltese cross صلیب
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross صلیب المپیک
dedication cross صلیب مقدس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com