English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
cross hair تار موی وسط دوربین
cross hair خط داخل دوربین
Search result with all words
cross hair reticule تار چلیپا
Other Matches
cross way=cross road چهارراه
in one's hair <idiom> عصبانی کردن شخصی
out of one's hair <idiom> ازشر کسی راحت شدن
to keep one's hair on خون سردبودن
against the hair ازبیراهه
to let down one's hair غفلت کردن از خود
to let down one's hair کنترل از دست دادن
to keep ones hair on دست پاچه نشدن
to keep one's hair on دست پاچه نشدن
to a hair بادقتی هرچه تمامتر
to a hair موبمو
keep one's hair on خونسردبودن
keep one's hair on دست پاچه نشدن
let down one's hair <idiom> تمدد اعصاب کردن
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
hair مو
hair گیسو
hair زلف
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
hair موی سر
he did not turn a hair خم به ابرویش نیاورد
split hair موشکافی
tangled hair موی ژولیده یادرهم وبرهم
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
To part ones hair . فرق سر باز کردن
to part the hair فرق باز کردن
pubic hair موی زهار
part the hair فرق بازکردن
hair raising مهیج
he did not turn a hair هیچ خستگی وانمودنکرد
hair-grip تل - گلسر
My hair is growing. موهایم دارد بلند می شود
hair roller بیگودی
hair grip سنجاقسر
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
camel's hair کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
matted hair موی کرک شده
to part the hair فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
It is exact to hair. مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
camels hair کرک یاپشم شتر
camels hair پارچه پشم شتر
I'd like some hair gel. من کمی ژل مو میخواهم.
some hair gel کمی ژل مو
wavy hair موی فردار
hair brush ماهوت پاک کن
camel hair پارچهکلفتو پشمی
hair bulb ساقهمو
hair's breadth آنچهبهفاهراتفاقنیفتادهاست
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
hair dryer سشوار
hair clip گلسر
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
to powder the hair پودر به مد یا بسرزدن
mane hair موی یال
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
wavy hair گیسوی مجعد
hair worm کرم مویی
hair cells یاختههای مویی
loss of hair ریزش مو [پزشکی]
hair loss ریزش مو [پزشکی]
hair line طناب مویی
hair line خط سربالایی دراخرحروف
hair pencil قلم مو
disheveled hair موی ژولیده
hair follicle پیاز مو
disheveled hair زلف پریشان
loss of hair آلوپسی [پزشکی]
hair esthesiometer بساوایی سنج مویی
hair compass پرگار سوزنی
hair crack ترک موئی
hair raising ترسناک
hair-raising مهیج
hair-raising ترسناک
hair crack ترک مویی
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
to part one's hair فرق سر خود را باز کردن
hair tint رنگ مو
hair pulling مو کنش
hair pulling کندن مو
hair space فضای باریکی درچاپ
hair space باریکه
hair splitter ادم مو شکاف
hair loss آلوپسی [پزشکی]
hair splitting موشکافی
hair splitting موشکاف
hair spring فنر رقاصک
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
hair trigger ماشه دوم تفنگ
hair trigger باسانی حرکت کننده
hair worm کرم رشته
hair worm کرم پیوک
hair sieve الک مویی
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
hair raiser مهیج
hair raiser موی برتن سیخ کننده
hair shaft ساقهمو
hair seal خوک پرموی بی گوش
hair shirt پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
einnow not thy hair زلف بربادمده
hair colour [British] رنگ مو
To get in somebodys hair . To irritate someone. موی دماغ کسی شدن
hair roller pin سوزنبیگودی
You have cut my hair very short . سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
root-hair zone بخشموییریشه
Comb ( brush ) your hair . موهایت را شانه کن
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I'd like a shampoo for dry hair. من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
hair stand on end <idiom> سیخ شدن موها ازترس
hair of golden wire گیسوان طلایی
I'd like a shampoo for greasy hair. من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
one's hair stands on end موی تن ادم راست میشود
hair pin bend مارپیچ کوهستان
hair pin bend مارپیچ
make one's hair stand on end <idiom> ترسیدن
Not to turn a hair. Not to bat an eyelid. خم به ابرو نیاوردن
It makes ones hair stand on end . موبرتن آدم راست می شود
Straight hair (road,line). موی ( جاده و خط ) صاف
Thick ( sparse , thin ) hair . موی پرپشت ( کم پشت )
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
semi-permanent hair color [American] رنگ مو
on the cross بطوراریب
cross پیوندزدن کج خلقی کردن
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross over همگذری
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
cross tell خبر دادن
cross out قلم زدن
cross over درو از عقب
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross صلیب
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross حرکت سمتی
cross سانتر کردن
cross نادرستی
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross متقاطع
cross عرضی
cross پیوندی
cross قطع کردن متقاطع کردن
cross عبور کردن
cross تقاطع
cross خاج
cross چلیپا
cross علامت ضربدر یاباضافه
cross حدوسط ممزوج
cross دورگه
cross اختلاف مرافعه
cross تقلب
cross قلم کشیدن بروی
cross خط بطلان کشیدن بر
cross گذشتن
cross عبوردادن
cross مصادف شدن با
cross روبروشدن قطع کردن
cross دورگه کردن
cross علامت ضربدر در نقشه کشی
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
cross talk القاء
cross-vault طاق چهار بخش
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk تداخل صحبت
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-church کلیسای صلیبی
cross talk تداخل صدا
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
Lantern-cross صلیب سنگی
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross-rail اسکلت چوبی
cross-rib دنده ی قوس
cross stay تقویت صلیبی
cross-springer [دنده اریب در طاق]
cross stay بست چلیپا
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords دست و پنجه نرم کردن
Latin cross صلیب رومی
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall دیوار همبر
cross wall دیوار پلهای عرضی
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross weight وزن ناخالص
cross wind باد جانبی
cross word جدول لغز
cross wires سیمهای متقاطع
cross wise صلیب وار
cross wise چلیپایی ضربدری
cross vault طاق چهاربخش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com