Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
Other Matches
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulation
سوارسازی
modulation
مدولاسیون
modulation
تعدیل
modulation
تحمیل
modulation
سوار سازی
modulation
نوسان فرکانس
modulation
نوسان صدا
modulation
زیر وبم
modulation
تلفیق
choke modulation
مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
amplitude modulation
تحمیل دامنهای
amplitude modulation
تلفیق دامنهای
light modulation
مدولاسیون نور
modulation wheel
چرختعدیلصدا
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
velocity modulation
تحمیل سرعتی
frequency modulation
تلفیق فرکانس
pulse modulation
مدولاسیون پالس
density modulation
تحمیل تکاثفی
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
frequency modulation
تلفیق بسامدی
frequency modulation
تحمیل بسامدی
internal modulation
مدولاسیون داخلی
grid d.c. modulation
مدولاسیون جریان دائم شبکه
grid modulation
مدولاسیون شبکه
frequency modulation
مدولاسیون فرکانس
modulation circuit
مدار مدولاسیون
modulation frequency
فرکانس مدولاسیون
modulation handwidth
پهنای باند مدولاسیون
pulse modulation
تلفیق تپشی
positive modulation
تحمیل مثبت
positive modulation
پخش مثبت
phase modulation
تلفیق فازی
negative modulation
تحمیل منفی
negative modulation
پخش منفی
modulation system
سیستم مدولاسیون
modulation frequency
بسامد تلفیق
grid circuit modulation
مدولاسیون مدار شبکه
low level modulation
تلفیق سطح پایین
grid bias modulation
مدولاسیون شبکه
frequecny modulation recording
ثبت تلفیق فرکانس
modified frequency modulation
روش ذخیره سازی داده روی رسانه مغناطیسی
modified frequency modulation
که بیت داده را طبق وضعیت بیت قبلی کدگذاری میکند. MFM از FM کاراتر است ولی از کدگذاری RLL کاراتر نیست
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
pulse code modulation
تلفیق رمز تپشی
high power modulation
مدولاسیون سطح بالا
high level modulation
مدولاسیون سطح بالا
quadrature amplitude modulation
بیت در ثانیه , RAM. تقیسم فاز و تفسیم نوسان را ترکیب میکند تا نرخ ارسال داده را افزایش دهد
grid current modulation
مدولاسیون جریان شبکه
modified frequency modulation recording
ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
cross way=cross road
چهارراه
cross over
همگذری
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
پیوندی
cross over
درو از عقب
cross out
قلم زدن
st.g's cross
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cross
اختلاف مرافعه
to be cross about something
دلخور بودن از چیزی
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
on the cross
بطوراریب
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross tell
خبر دادن
cross
روبروشدن قطع کردن
cross
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross
قطع کردن متقاطع کردن
cross
خط بطلان کشیدن بر
cross
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
حدوسط ممزوج
cross
قلم کشیدن بروی
cross
صلیب
cross
نادرستی
cross
تقلب
cross
دورگه
cross
خاج
cross
علامت ضربدر یاباضافه
cross
چلیپا
cross
گذشتن
cross
عبوردادن
cross
مصادف شدن با
cross
عرضی
cross
متقاطع
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
سانتر کردن
cross
حرکت سمتی
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع
cross
عبور کردن
cross
دورگه کردن
cross wind
باد جانبی
cross question
سئوال بطریق استنطاق
cross word
جدول لغز
cross question
بازجویی
cross wise
صلیب وار
cross reaction
سطح مقطع
cross wires
سیمهای متقاطع
cross peaks
پیکهای چلیپایی
cross road
چهارراه
cross question
استنطاق
cross purpose
قصد متقابل
cross wise
چلیپایی ضربدری
cross plane
رنده کردن
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross products
حاصلضرب ضربدری
cross purpose
قصد مغایر
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross word
جدول معمائی
cross piece
تیر عرضی
cross weight
وزن ناخالص
cross section
مقطع
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
نیمرخ عرضی
cross section
سطح مقطع
cross section
سطح مقطع موثر
cross section
برش عرضی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
مقطع عرضی
cross section
رویه برش
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
cross stay
تقویت صلیبی
cross section
سطح مقطع عرضی
cross stay
بست چلیپا
cross stitch
بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
cross trail
جاده عرضی
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross traverse
تراورس عرضی
cross road
تقاطع جاده
cross tree
رابط عرضی دکلها
cross validation
وارسی اعتبار
cross vault
طاق چهاربخش
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall
دیوار همبر
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross tip
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross talk
تداخل صداها در تلفن
cross talk
القاء
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk
تداخل صحبت
cross talk
تداخل صدا
cross roll
نورد عرضی
cross roads
همبر راست گوشه
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross thrust
تراست ناخالص
cross wall
دیوار پلهای عرضی
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
تیر افقی
cross-bond
آجرچینی فلمنگی
cross-brace
بادبند چپ و راست
cross-doomed
کلیسای گنبددار
cross-church
کلیسای صلیبی
Cross your heart!
<idiom>
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
double-cross
<idiom>
گول زدن
cross-Channel
عبور
cross-Channel
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes
عدم تفاهم
She is cross eyed.
چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off.
خط زدن
at cross purposes
<idiom>
راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
Latin cross
صلیب رومی
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me.
از من دلخور نباش.
cross product
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
ضرب برداری
[ریاضی]
Lantern-cross
صلیب سنگی
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-rail
اسکلت چوبی
cross-rib
دنده ی قوس
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
cross-vault
طاق چهار بخش
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross
صلیب مقدس
geneva cross
صلیب سرخ
roman cross
حرکت صلیبی
sign of the cross
علامت صلیب
soiuthern cross
صلیب جنوب
soiuthern cross
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross
crux
southern cross
صلیب جنوبی
southern cross
چلیپا
swinging cross
کوته مداری وزشی
pectoral cross
صلیب سینه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com