Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cross section of a reflex camera
قسمتعرضیبازتابتلسکوپ
Other Matches
single-lens reflex camera
دوربینبازتابتکلنزی
twin-lens reflex camera
لنزدوتاییانعکاسدوربین
single-lens reflex (SLR) camera
دوربینتکلنزی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
مقطع عرضی
cross-section
سطح متقاطع
cross section
مقطع
cross section
برش عرضی
cross section
سطح مقطع موثر
cross section
سطح مقطع
cross section
نیمرخ عرضی
cross section
سطح مقطع عرضی
cross section
رویه برش
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
circular cross section
مقطع گرد
cross section area
سطح مقطع
cross section of a molar
قسمتهایمختلفدندانآسیا
cross section of a road
بخشعرضیجاده
inelastic cross section
مقطع برخورد ناکشسان
valley cross section
نیمرخ عرضی دره
shape of cross section
نیمرخ عرضی
absorption cross section
مقطع جذب
cross section of an airbrush
بخشعرضیرنگپاش
cross section of a trunk
بخشعرضیتنهدرخت
cross section of a power plant
قسمتعرضینیروگاه
effective collision cross section
سطح مقطع برخورد موثر
cross section of a liquid compass
قسمتموربقطبنمایمایع
cross section of a gravity dam
قسمت
cross section of an embankment dam
گودالکنندهشده
cross section of a reflecting telescope
قسمتمورببازتابتلسکوپ
cross section of a buttress dam
قسمتحایلموربسر
cross section of an electron microscope
بخشعرضیالکترودمغناطیسیمیکروسکوپ
cross section of an arch dam
بخشعرضیهلالیسر
cross section of a refracting telescope
بخشعرضیبازتابتلسکوب
cross section of a muzzle-loading cannon
قسمتموربدهانهتوپ
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
cross section of a hydroelectric power station
قسمتعبورایستگاهقدرتانرژیآبی
reflex
بازتاب
reflex
واکنش
reflex
عکس العمل غیرارادی
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
orienting reflex
بازتاب سوگیری
sucking reflex
بازتاب مکیدن
stretch reflex
بازتاب کشیدگی
startle reflex
بازتاب یکه خوردن
achilles reflex
بازتاب اشیل
spinal reflex
بازتاب نخاعی
unconditioned reflex
بازتاب غیر شرطی
crossed reflex
بازتاب متنافر
tendon reflex
بازتاب وتری
babinski reflex
بازتاب بابینکسی
reflex force
نیروی عکس العمل
pupillary reflex
بازتاب مردمک
prepotent reflex
بازتاب غالب
plantar reflex
بازتاب کف پا
cranial reflex
بازتاب جمجمهای
conditioned reflex
بازتاب شرطی
psychogalvanic reflex
بازتاب گالوانیکی- روانی
flexion reflex
بازتاب خمش
grasping reflex
بازتاب چنگ زدن
chain reflex
بازتاب زنجیرهای
abdominal reflex
بازتاب شکمی
orientation reflex
بازتاب سوگیری
patellar reflex
بازتاب پرش زانو
mass reflex
بازتاب کلی
blinking reflex
بازتاب پلک زدن
reflex action
عمل غیر ارادی
reflex arc
کمان بازتاب
salivary reflex
بازتاب بزاقی
rossolimo reflex
بازتاب روسولیمو
rooting reflex
بازتاب گونه
static reflex
بازتاب تعادل
righting reflex
بازتاب تعادل
reflex time
زمان بازتاب
reflex sight
زاویه یاب منشوردار یاپریسکوپی
reflex sight
دوربین منشوری
reflex reserve
پس مانده بازتاب
reflex arc
قوس بازتاب
reflex circuit
قوس بازتاب
reflex force
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
reflex klystron
کلیسترون بازتابی
reflex latency
دوره نهفتگی بازتاب
reflex force
فشارعکس العمل
consensual eye reflex
بازتاب همخوان چشم
eye blink reflex
بازتاب پلک زدن
bechterev mendel reflex
بازتاب بختریف- مندل
phasic stretch reflex
بازتاب کشش مرحلهای
cutaneous secretory reflex
بازتاب تراوشی پوست
cutaneous pupillary reflex
بازتاب پوستی مردمک
positive movement reflex
بازتاب حرکت گرایشی
haab's pupillary reflex
بازتاب مردمکی هاب
knee jerk reflex
بازتاب پرش زانو
main reflex mirror
آینهانعکاساصلی
negative movement reflex
بازتاب گریز
cross way=cross road
چهارراه
camera
[اتاقی با طاق قوسی یا منحنی]
camera
دوربین یا جعبه عکاسی
in camera
غیر علنی
camera
دوربین
electron camera
دوربین الکترونی
camera tube
دوربین تلویزیونی
miniature camera
دوربین تصاویر کوچک
miniature camera
دوربین مینیاتوری
still video camera
دوربیننمایشثابت
camera magazine
کاست فیلم دوربین
in camera proceedings
دادرسی غیر علنی
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
camera lucida
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera nadir
خط لولای دوربین
camera nadir
محورلولایی دوربین عکاسی
camera obscura
تاریک خانه
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
camera axis
محور دوربین عکاسی
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
color camera
دوربین رنگی
Polaroid camera
نوعیدوربینمخصوصگرفتنعکسفوری
box camera
دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
camera-shy
بیزار از دوربین
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
camera back
قسمتهایپشتیدوربین
camera body
بدنهدوربین
camera dolly
پایهدوربین
camera platform
سکویدوربین
camera screw
پیچدوربین
sound camera
دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sitting in camera
جلسه غیر علنی
disc camera
صفحهدوربین
cine camera
دوربینفیلمبرداری
view camera
دوربیننما
underwater camera
دوربینزیرآبی
stereoscopic camera
دوربینبرجستهبین
panoramic camera
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
box camera
دوربین قوطی
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
disposable camera
دوربینبازاری
camera viewfinder
دوربیننمایاب
CCTV camera
دوربین مدار بسته
observation camera
دوربین مدار بسته
observation camera
دوربین امنیتی
CCTV camera
دوربین نظارت
security camera
دوربین امنیتی
security camera
دوربین مدار بسته
surveillance camera
دوربین مدار بسته
CCTV camera
دوربین امنیتی
surveillance camera
دوربین نظارت
surveillance camera
دوربین امنیتی
camera lucida
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
observation camera
دوربین نظارت
security camera
دوربین نظارت
camera control area
محلتنظیمدوربین
camera control unit
مرکزکنترلدوربین
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
camera control technician
متخصصفنیکنترلدوربین
continuous strip camera
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
air survey camera
دوربین عکسبرداری هوایی
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
television camera tube
دوربین تلویزیونی
camera ready copy
کپی اماده تکثیر
camera cycling rate
نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
camera platform lock
محلقفلدوربینبهپایه
air cartographic camera
دوربین عکس برداری هوایی
Polaroid0 Land camera
دوربینزمینیپولاروید
colour television camera
صفحهرنگیدوربین
lighting/camera control area
سطحکنترلدوربینروشنایی
section
رسد
section
رسددریایی یا هوایی
section
شعبه
section
رسدتوپخانه
section
جوخه
section
مقطع
section
دسته
section
بره
section
گروه دایره
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
نیمرخ
section
قطعه
section
قبضه توپ
section
بخش قسمت
section
قسمت
section
بخش
t section
پروفیل " T "
t section
عضو " T "
section out
شکستن موج بطور ناهموار
z section
پروفیل "زد"
section
برشگاه
section
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
برش
staff section
بخش ستادی
rectangular section
مقطع مستطیلی
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section hand
کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
section leader
فرمانده رسد یا جوخه
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section of valley
نیمرخ عرضی دره
oblique section
مقطع اریب
structural section
مقطع سازهای
personnel section
قسمت پرسنلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com