Dictiornary-Farsi | cross vault | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
cross vault	طاق چهاربخش


Search result with all words

cross-vault	طاق چهار بخش
Other Matches

vault	هلال طاق
vault	گنبد دفن
vault	گرده ماهی
vault	پرش از خرک
vault	پرش با نیزه
vault	گنبد
vault	طاق
vault	قپه
vault	جهش
vault	سردابه
vault	جست زدن پریدن
vault	گنبد یاطاق درست کردن
vault	مغاره
vault	غار
swan vault	پرش قو
vault storage	محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
vault on pillars	طاق قوسی روی ستون
tracery vault	طاق قوس فتیلهای
tracery vault	طاق قوسی دنده دار
wolf vault	پرش گرگی روی خرک بااوردن یک پا جمع یک پا باز
the vault of heaven	گنبد کبود
the vault of heaven	گنبد اسمان
thief vault	پرش از روی خرک مطبق
pole vault	پرش با نیزه
wagon vault	طاق گهوارهای
pole vault	بانیزه پریدن
barrel vault	اهنگ
barrel vault	طاق گاهوارهای طاق کوره پوش
wine vault	میخانه سرداب شرابی
wagon vault	طاق اهنگ
cloister-vault	طاق چهار ترک
corbel-vault	طاق قوس پیشکرده
counter-vault	قوس کفبند
coved vault	طاق راهرو
groined vault	طاق متقاطع
stoop vault	پرش از خرک ژیمناستیک
semicirclar vault	طاق دور تمام
scissors vault	پرش قیچی
romanesque vault	طاق رومی
gothic vault	طاق گوتیک
drop vault	طاق قوسی خفته
flank vault	پرش یکطرفه بر روی خرک
furnace vault	طاق کورهfrumenty
inverted vault	طاق قوسی وارونه
gothic vault	طاق گوتی
semicirclar vault	طاق نیمدایره
burial vault	گنبد دفن
straddle vault	پرش پا باز ژیمناست
domestic vault	طاق گنبدی
double vault	[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
hecht vault	بروشه از روی پرش خرک
squat vault	پرش روی خرک
cross way=cross road	چهارراه
vault formed in the earth	طاق خاکی
annular barrel vault	طاق ضربی
annular barrel vault	طاق اهنگ طاق گهوارهای
sloping barrel vault	سقف گهوارهای مایل
sloping barrel vault	طاق ضربی مایل
straight barrel vault	طاق اهنگ طاق گهوارهای
straight barrel vault	طاق ضربی
cross	پیوندی
cross	عرضی
cross	متقاطع
cross	ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross	قطع کردن متقاطع کردن
cross (something) out <idiom>	حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross	دورگه
cross tell	خبر دادن
cross tell	پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
on the cross	بطوراریب
to take the cross	صلیب بدوش گرفتن
to cross self	با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
st.g's cross	چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross	صلیب
cross	گذشتن
cross	خط بطلان کشیدن بر
cross	قلم کشیدن بروی
cross out	قلم زدن
cross	علامت ضربدر در نقشه کشی
cross	نادرستی
cross	تقلب
cross	اختلاف مرافعه
cross	حدوسط ممزوج
cross	علامت ضربدر یاباضافه
cross	چلیپا
to be cross about something	دلخور بودن از چیزی
cross	خاج
cross over	همگذری
cross	دورگه کردن
cross	سانتر کردن
cross	تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross	عبور کردن
cross	حرکت سمتی
cross	تقاطع
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
cross	پیوندزدن کج خلقی کردن
cross	روبروشدن قطع کردن
cross over	درو از عقب
cross	مصادف شدن با
cross	عبوردادن
cross wall	دیوار همبر
cross question	استنطاق
cross purpose	قصد متقابل
cross wall	دیوار پلهای عرضی
cross purpose	قصد مغایر
cross weight	وزن ناخالص
cross question	بازجویی
cross road	محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross voting	رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross question	سئوال بطریق استنطاق
cross reaction	سطح مقطع
cross road	تقاطع جاده
cross road	چهارراه
cross refer	از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross wind	باد جانبی
cross wires	سیمهای متقاطع
cross plane	رنده کردن
cross piece	تیر عرضی
cross pollinate	بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross tree	رابط عرضی دکلها
geneva cross	صلیب سرخ
cyclo cross	مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word	جدول لغز
cross pollination	گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross polinize	بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross word	جدول معمائی
cross wise	چلیپایی ضربدری
cross wise	صلیب وار
cross products	حاصلضرب ضربدری
cross pointing	ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross roads	تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads	همبر راست گوشه
cross talk	تداخل صحبت
cross talk	القاء
cross talk	تداخل صداها در تلفن
cross swords	دست و پنجه نرم کردن
cross support	نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross stroke	فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross stitch	بخیه دوزی بچپ وراست
cross stay	بست چلیپا
cross stay	تقویت صلیبی
cross slide	کشوی لغزنده عرضی
cross servicing	خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section	سطح مقطع عرضی
cross section	رویه برش
cross talk	تداخل صدا
cross roll	نورد عرضی
cross section	مقطع عرضی
cross validation	وارسی اعتبار
cross section	برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section	برش عرضی
cross section	سطح مقطع موثر
cross section	سطح مقطع
cross section	نیمرخ عرضی
cross section	نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross talk	تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross section	مقطع
cross traverse	تراورس عرضی
cross trail	جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail	جاده عرضی
cross tip	پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust	تراست ناخالص
greek cross	صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
cross-gable	[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-church	کلیسای صلیبی
cross-doomed	کلیسای گنبددار
cross-brace	بادبند چپ و راست
cross-bond	آجرچینی فلمنگی
cross-beam	تیر افقی
cross-banded	[روکشی با تارهای عمود]
cross-aisle	[گوشواره عرضی کلیسا]
Celtic cross	[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
Cross your heart! <idiom>	راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
double-cross <idiom>	گول زدن
cross one's mind <idiom>	فکرکردن
at cross purposes <idiom>	راه خطا واشتباه
To cross out . To strike off.	خط زدن
She is cross eyed.	چپ چشم است ( لوچ )
cross-purposes	عدم تفاهم
cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
cross-rail	اسکلت چوبی
cross product	ضرب برداری [ریاضی]
cross product	ضرب خارجی [ریاضی]
Don't be cross with me.	از من دلخور نباش.
cross that bridge when you come to it <idiom>	[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Latin cross	صلیب رومی
Lantern-cross	صلیب سنگی
high cross	[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dedication cross	صلیب مقدس
cross-wing	[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window	[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-tree	[رابط عرضی دکلها]
cross-springer	[دنده اریب در طاق]
cross-rib	دنده ی قوس
cross-Channel	برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-Channel	عبور
cross stitches	کوکضربدری
to cross the styx	مردن
swinging cross	کوته مداری وزشی

cross vault

طاق چهاربخش