Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
cross way=cross road
چهارراه
Search result with all words
cross road
چهارراه
cross road
تقاطع جاده
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross section of a road
بخشعرضیجاده
Other Matches
cross
عبوردادن
cross
مصادف شدن با
cross
خط بطلان کشیدن بر
cross
قلم کشیدن بروی
cross
نادرستی
cross
تقلب
cross
گذشتن
cross
اختلاف مرافعه
cross
حدوسط ممزوج
cross
علامت ضربدر یاباضافه
cross
چلیپا
cross
خاج
cross
صلیب
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
دورگه
cross
روبروشدن قطع کردن
cross
دورگه کردن
cross
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
قطع کردن متقاطع کردن
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
st.g's cross
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
on the cross
بطوراریب
cross tell
خبر دادن
cross
پیوندی
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
تقاطع
cross
عبور کردن
cross
حرکت سمتی
cross
سانتر کردن
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
متقاطع
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross
عرضی
to be cross about something
دلخور بودن از چیزی
cross over
درو از عقب
cross over
همگذری
cross
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross out
قلم زدن
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross hatch
هاشور متقاطع
cross section
رویه برش
cross section
سطح مقطع عرضی
cross section
مقطع
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
نیمرخ عرضی
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
cross hair
خط داخل دوربین
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross hair
تار موی وسط دوربین
cross section
برش عرضی
cross grinder
شاه تیر افقی
cross section
سطح مقطع موثر
cross section
سطح مقطع
cross grained
دارای رگههای نامنظم
cross from a flank
عبوراز یک جناح
cross talk
تداخل صحبت
cross talk
تداخل صدا
cross from a flank
یک جناح را دور زدن
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
cross thrust
تراست ناخالص
cross tip
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross trail
جاده عرضی
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross traverse
تراورس عرضی
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk
القاء
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
cross stay
تقویت صلیبی
cross stay
بست چلیپا
cross stitch
بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
cross talk
تداخل صداها در تلفن
cross tree
رابط عرضی دکلها
cross over point
نقطه الحاق مسیرها
cross question
استنطاق
cross question
بازجویی
cross question
سئوال بطریق استنطاق
cross reaction
سطح مقطع
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads
همبر راست گوشه
cross roll
نورد عرضی
cross or pile
شیر یا خط
cross purpose
قصد متقابل
cross purpose
قصد مغایر
cross peaks
پیکهای چلیپایی
cross piece
تیر عرضی
cross plane
رنده کردن
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross over point
نقطه همگذری
cross index
فهرست تقابلی
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross member
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross legged
چهار زانو
cross legged
پا روی پا انداخته
cross kick
ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
cross products
حاصلضرب ضربدری
cross index
شاخص متقابل
cross hole
سوراخ عرضی
cross hatching
هاشور
cross hatching
هاشور زنی
cross hatch
هاشور افقی
cross level
تراز کردن
cross level
افقی کردن
cross magnetizing
میدان مغناطیسی متقابل
cross loading
مخلوط کردن بارها
cross loading
تقسیم بارهای هواپیما
cross loading
سر شکن کردن بارها
cross linking
اتصال عرضی
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross line
تار مو
cross level
حباب تراز افقی
cross level
ترازعرضی تراز چرخ
cross section
مقطع عرضی
criss-cross
کج
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
Cross your heart!
<idiom>
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
تیر افقی
cross-bond
آجرچینی فلمنگی
cross-brace
بادبند چپ و راست
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
at cross purposes
<idiom>
راه خطا واشتباه
To cross out . To strike off.
خط زدن
criss-cross
یکوری
criss-cross
به طور ضربدر
cross handle
ضامنضربدری
cross rail
نردهمیانی
cross stitches
کوکضربدری
cross-Channel
عبور
cross-Channel
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes
عدم تفاهم
She is cross eyed.
چپ چشم است ( لوچ )
cross-doomed
کلیسای گنبددار
cross-church
کلیسای صلیبی
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Latin cross
صلیب رومی
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me.
از من دلخور نباش.
cross product
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
ضرب برداری
[ریاضی]
Lantern-cross
صلیب سنگی
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dedication cross
صلیب مقدس
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
cross-rail
اسکلت چوبی
cross-rib
دنده ی قوس
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
cross-vault
طاق چهار بخش
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
criss-cross
بهطور متقاطع حرکت کردن
cross validation
وارسی اعتبار
double-cross
<idiom>
گول زدن
geneva cross
صلیب سرخ
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross
جشن یافتن صلیب
inverted cross
بالانس صلیب
line cross
تقاطع خط
maltese cross
صلیب
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross
صلیب المپیک
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word
جدول لغز
cross word
جدول معمائی
cross vault
طاق چهاربخش
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall
دیوار همبر
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross weight
وزن ناخالص
cross wind
باد جانبی
cross wires
سیمهای متقاطع
cross wise
صلیب وار
cross wise
چلیپایی ضربدری
pectoral cross
چلیپایی روی سینه
pectoral cross
صلیب سینه
roman cross
حرکت صلیبی
criss-cross
همبر
criss-cross
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
طرحچلیپایی
criss-cross
سردرگمی
criss-cross
سوتفاهم
criss-cross
برخورد
criss-cross
با ضربدر مشخص کردن
criss-cross
چلیپایی کردن
criss-cross
همبر کردن
criss-cross
پایی
victoria cross
صلیب ویکتوریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com