English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cross-aisle [گوشواره عرضی کلیسا]
Other Matches
aisle جناح
aisle راهرو
aisle راهرو هوایی
aisle راهه
aisle راهر
aisle جانبی صحن
aisle گذرگاه طولی
centre-aisle راهرویمیانی
side aisle راهرو
side aisle کنار
middle aisle صحن
middle aisle شبستان
chancel-aisle دالان پشت محراب
choir-aisle [راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
back-aisle راهرو پشت کلیسا
cross way=cross road چهارراه
cross روبروشدن قطع کردن
cross مصادف شدن با
cross چلیپا
cross علامت ضربدر یاباضافه
cross دورگه
cross اختلاف مرافعه
cross تقلب
cross نادرستی
cross قلم کشیدن بروی
cross خط بطلان کشیدن بر
cross گذشتن
cross عبوردادن
cross دورگه کردن
cross پیوندزدن کج خلقی کردن
cross قطع کردن متقاطع کردن
cross out قلم زدن
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
on the cross بطوراریب
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross tell خبر دادن
cross over درو از عقب
cross پیوندی
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
cross تقاطع
cross عبور کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross حرکت سمتی
cross سانتر کردن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross متقاطع
cross عرضی
cross over همگذری
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
cross خاج
cross حدوسط ممزوج
cross علامت ضربدر در نقشه کشی
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross صلیب
cross section رویه برش
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross stay بست چلیپا
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords دست و پنجه نرم کردن
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross stay تقویت صلیبی
cross slide کشوی لغزنده عرضی
cross section سطح مقطع عرضی
cross section مقطع
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section نیمرخ عرضی
cross talk القاء
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross weight وزن ناخالص
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross wall دیوار همبر
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross vault طاق چهاربخش
cross validation وارسی اعتبار
cross tree رابط عرضی دکلها
cross traverse تراورس عرضی
cross trail جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail جاده عرضی
cross tip پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust تراست ناخالص
cross product ضرب برداری [ریاضی]
cross talk تداخل صدا
cross talk تداخل صحبت
cross wind باد جانبی
cross line تار مو
cross over point نقطه همگذری
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point نقطه الحاق مسیرها
cross peaks پیکهای چلیپایی
cross piece تیر عرضی
cross plane رنده کردن
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross or pile شیر یا خط
cross line بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross linking اتصال عرضی
cross loading سر شکن کردن بارها
cross loading تقسیم بارهای هواپیما
cross loading مخلوط کردن بارها
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
cross member عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads همبر راست گوشه
cross roll نورد عرضی
cross section مقطع عرضی
cross section برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section برش عرضی
cross section سطح مقطع موثر
cross road تقاطع جاده
cross road چهارراه
cross products حاصلضرب ضربدری
cross purpose قصد مغایر
cross purpose قصد متقابل
cross question استنطاق
cross question بازجویی
cross question سئوال بطریق استنطاق
cross reaction سطح مقطع
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross section سطح مقطع
cross wires سیمهای متقاطع
cross-brace بادبند چپ و راست
cross-Channel عبور
cross-Channel برقراریارتباطومسافرت از کانال
dedication cross صلیب مقدس
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-vault طاق چهار بخش
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
cross-springer [دنده اریب در طاق]
cross stitches کوکضربدری
cross rail نردهمیانی
criss-cross همبر کردن
criss-cross دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross کج
criss-cross یکوری
criss-cross به طور ضربدر
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross handle ضامنضربدری
cross-rib دنده ی قوس
cross-rail اسکلت چوبی
Cross your heart! <idiom> راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
double-cross <idiom> گول زدن
cross one's mind <idiom> فکرکردن
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
at cross purposes <idiom> راه خطا واشتباه
To cross out . To strike off. خط زدن
cross-purposes عدم تفاهم
She is cross eyed. چپ چشم است ( لوچ )
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-church کلیسای صلیبی
cross-doomed کلیسای گنبددار
cross-bond آجرچینی فلمنگی
cross-beam تیر افقی
cross-banded [روکشی با تارهای عمود]
criss-cross چلیپایی کردن
criss-cross با ضربدر مشخص کردن
criss-cross برخورد
cross product ضرب خارجی [ریاضی]
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross صلیب المپیک
Don't be cross with me. از من دلخور نباش.
pectoral cross چلیپایی روی سینه
pectoral cross صلیب سینه
roman cross حرکت صلیبی
maltese cross صلیب
line cross تقاطع خط
cross wise چلیپایی ضربدری
cross word جدول معمائی
cross word جدول لغز
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
geneva cross صلیب سرخ
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross جشن یافتن صلیب
inverted cross بالانس صلیب
sign of the cross علامت صلیب
soiuthern cross صلیب جنوب
trolley cross over صلیب ترن برقی
victoria cross صلیب ویکتوریا
criss-cross پایی
criss-cross همبر
criss-cross امضای اشخاص بیسواد
criss-cross طرحچلیپایی
criss-cross سردرگمی
criss-cross سوتفاهم
Lantern-cross صلیب سنگی
to cross the arms دست بسینه گذاشتن
soiuthern cross چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross crux
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com