Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 76 (1 milliseconds)
English	Persian
crossed controls	بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
Other Matches
crossed out	قلم خورده
crossed	چلیپایی
controls	بازرسی کردن
controls	کنترل کردن فرمان
controls	اختیار
controls	بازرسی نظارت جلوگیری
controls	بازدید
controls	واپاد
controls	اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls	مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls	نظارت کردن
controls	نظارت و ممیزی کردن
controls	توپزن دقیق
controls	نظارت کردن تنظیم کردن
controls	بازرسی
controls	کنترل کردن
controls	کنترل بازبینی
controls	کاربری
controls	کنترل
controls	نظارت
controls	فرمان
controls	وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls	سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls	کنترل کردن مهار کردن
controls	مهار
criss-crossed	چلیپایی کردن
criss-crossed	با ضربدر مشخص کردن
criss-crossed	برخورد
criss-crossed	سوتفاهم
criss-crossed	سردرگمی
criss-crossed	طرحچلیپایی
criss-crossed	امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed	همبر
criss-crossed	همبر کردن
criss-crossed	دارای نقش چلیپایی کردن
It crossed my mind.	به فکرم رسید.
keep one's fingers crossed <idiom>
It crossed my mind.	به نظرم رسید.
criss-crossed	به طور ضربدر
criss-crossed	یکوری
criss-crossed	کج
criss-crossed	بهطور متقاطع حرکت کردن
with the legs crossed	چهارزانو
with the arms crossed	دست بسینه
crossed cheque	چک بسته
crossed reflex	بازتاب متنافر
crossed chaque	چک بسته
it crossed my mind	بخاطری گذشت
it crossed my mind	بنظرم رسید
crossed cheque	چک مسدود
crossed belt	تسمه عرضی
criss-crossed	پایی
double-crossed	دورویی کردن خیانت کردن
star crossed	بدشانس
star crossed	دارای ستاره نحس
double-crossed	نارو زدن
VCR controls	کنترلVCR
tuning controls	کنترلصدا
engine controls	کنترلهای موتور
individual controls	کنترلهای مجزا
speed controls	نافم سرعت
security controls	کنترلهای حفافتی
qualitative controls	نظارت کیفی
quantity controls	کنترلهای کمی
crossed and uncreate cheques	چکهای بسته ونبسته
I crossed out the extra expenses .	هزینه های اضافی را قلم زدم
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .	خط خوردن
I was keeping my fingers crossed .	خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
videotape operation controls	کنترلکنندهاجزاینوار
channel selector controls	کنترلتعویضکانال
cassette player controls	کنترلکنندهاینوار
back-hoe controls	کنترلکجبیلعقب
He crossed the frontier(border-line).	ازمرز رد شد
compact disc player controls	دکمههایکنترلکنندهدیسک
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .	گوش شیطان کر (بزن بچوب )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com