Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 159 (8 milliseconds)
English	Persian
crossing points	نقطه تلاقی
crossing points	محل برخورد دو خط
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
Other Matches
crossing	رژه رونده
crossing	مسیررژه
crossing	نقطه تقاطع
crossing over	تبادل ژنی
crossing out	قلم خوردگی
crossing	نقطه تلاقی دوراهی
crossing	هدف عبورکننده در مسیر رژه
crossing	عبور
crossing the t	قطع کردن راه ستون دشمن
crossing	محل تقاطع
crossing	دوراهی
crossing	گذرگاه
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
pedestrian crossing	گذرگاه پیادگان
street crossing	چهارراه
grade crossing	تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing	تقاطع راه اهن
grade crossing	تقاطع شاهراه
crossing point	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
double-crossing	نارو زدن
crossing tower	برج تقاطع در کلیسا
street crossing	تقاطع
built up crossing	قطعه ریل متقاطع
crossing target	هدف متحرک
crossing target	هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target	هدفهای متحرک عرضی
crossing the line	عبور از استوا
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
flank crossing	دور زدن جناح دشمن
flank crossing	عبوراز جناح دشمن
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
ford crossing	تقاطع جاده با مجاری ابگذر
crossing site	محل پایاب
crossing site	محل گذار
occupation crossing	پل اختصاصی
occupation crossing	پل محلی
cart crossing	گذرگاه ارابه
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
crossing the line	عبور از خط استوا
crossing area	منطقه عبور
crossing line	خط تقاطع
crossing plane	سطح تقاطع
crossing site	محل عبور اجباری
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
crossing point	محل برخورد دو خط
crossing point	نقطه تلاقی
criss-crossing	همبر کردن
criss-crossing	دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing	بهطور متقاطع حرکت کردن
How long does the crossing take?	چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
criss-crossing	یکوری
level crossing	محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossing	گذرگاه همکف
criss-crossing	به طور ضربدر
level crossing	گذر همتراز
double-crossing	دورویی کردن خیانت کردن
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
criss-crossing	چلیپایی کردن
criss-crossing	با ضربدر مشخص کردن
criss-crossing	برخورد
criss-crossing	کج
wading crossing	عبور از پایاب
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
zebra crossing	خط عابر پیاده
criss-crossing	پایی
criss-crossing	همبر
criss-crossing	امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing	طرحچلیپایی
criss-crossing	سردرگمی
criss-crossing	سوتفاهم
pelican crossing	دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
level crossing sign	علامتخطعبور
level crossing bell	زنگخطعبور
heading crossing angle	زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
crossing barrier mechanism	قالبفلزی
points	پلاتین دلکو
points	قطبهای پلاتین
at all points	درهمه جا
at all points	در همه نقاط
points lever	اهرم پلاتینی
interactional points	نقاط تماس
intercardinal points	جهات فرعی
vital points	نقاط حساس بدن
points signal	نقاطعلامتدار
intermediate points	جهات میانی
To score points.	امتیاز آوردن ( ورزش )
key points	نقاط حساس
To win on points.	با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
points motor	موتورپلاتینی
distance between two points	فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
points of sailing	نقاطقایقسواری
direction of points	جهتیاب
the four cardinal points	جهات اربعه
stadia points	تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
quadrantal points	جهات فرعی
points of order	اخطار نظامنامهای
quadrantal points	نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
sticking points	نقطهی عدم تحرک
sticking points	مرز ناجنبایی
needle points	نوکهای سوزنی
loss on points	باخت با امتیاز
lagrangian points	نقاط لاگرانژی
sticking points	حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
key points	نقاط مهم
sticking points	نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points	نکتهیاصلی
win on points	پیروزی با امتیاز
interactional points	نقاط تلاقی
check-points	علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
match points	اخرین امتیاز
boiling points	نقطه غلیان
boiling points	عصبانیت
boiling points	نقطه جوش
talking points	نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
decimal points	ممیز
decimal points	ممیز اعشاری
decimal points	نقطه اعشار
match points	اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
rallying points	محل تجمع مجدد
rallying points	محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
exclamation points	علامت تعجب
exclamation points	این علامت !
turning points	نقطه برگشت
turning points	مرحله قاطع نقطه تحول
turning points	نقطه چرخش
turning points	نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points	نقطه لولای چرخش
freezing points	نقطه انجماد
freezing points	درجه یخ بندان
decimal points	ممیز اعشار
points of view	نقطه نظر
cardinal points	چهار جهت اصلی
contact points	نوکهای کنتاکت
boiling points	درجه جوش
design points	ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
fourteen points	اصول چهارده گانه
fourteen points	طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
ignition points	پلاتین دلکو
cardinal points	جهات اصلی
ignition points	پلاتین
points of view	دیدگاه
points of view	نظریه
points of view	دید
points of view	لحاظ
check-points	محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
awarding of points	امتیاز دادن
cardinal points effect	اثر چهار جهت اصلی
cardinal points effect	اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
bay with black points	کهر دست وپا مشکی
all points addressable mode	حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
all points addressable graphics	نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
remote-controlled points	نقطهکنترلازراهدور
manually-operated points	مدیریتدستینقاط
bay with black points	قره کهر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com