Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
crowd the plate
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
Other Matches
crowd
جمعیت
crowd
سرداب کلیسا
to crowd out
ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
crowd
جماعت
crowd
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
crowd
ازدحام کردن چپیدن
crowd
ازدحام
crowd
گروه
crowd
شلوغی اجتماع
the crowd scattereal
جمعیت متفرق شد
to be a crowd-pleaser
مردم نواز بودن
Move along, please!
[in a crowd]
لطفا بجلو حرکت کنید!
[در جمعیتی]
to the cheers of
[the crowd]
با تشویق
[جمعیت]
He forced his way thru the crowd .
بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
There were some angry looks in the crowd .
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
A big crowd gathered.
جمعیت انبوهی جمع شد
She lost her husband in the crowd .
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
The crowd was pressing against the gate .
جمعیت به درورودی فشار می دادند
A big crowd surged into the streets.
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
The police held the crowd back.
پلیس جمعیت را عقب زد
plate
تسمه
plate
کلیشه
plate
شیشه
a plate
یک بشقاب
Could we have a plate please?
ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
L-plate
تحتتعلیم
x plate
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
plate
:بشقاب
plate
صفحه اند
plate
اندودن
plate
متورق کردن
plate
روکش کردن
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
بقدر یک بشقاب
plate
لوحه روکش
plate
لوح
plate
پلاک
plate
قاب
plate
صفحه
plate
صفحه فلزی ورقه
plate
ورقه
plate
زره
plate
نعل اسب
plate
پلیت
plate
ورقه اهن
plate
لوحه
plate
ورقه تنکه
plate
پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate
اب دادن
plate
زره پوش کردن
plate
روپوش دادن
pole plate
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
positive plate
صفحه مثبت
plate valve
سوپاپ بشقابکی
rating plate
صفحه مشخصات
plate strap
تسمه صفحه
rating plate
پلاک مشخصات
rating plate
پلاک قدرت
screw plate
مفتول کش
sole plate
بالشتک
screw plate
حدیده
screw=plate
حدیده
stencil plate
الگوی نقشه برداری
spring plate
صفحه فنری
sole plate
کف پنجره
silver plate
بانقره اندودن
silver plate
فرف نقره
silver plate
اب نقره
silver plate
نقره اندود
shielded plate
صفحه محافظ
plate spring
فنر بشقابکی
plate shears
قیچی ورق بر
plate roll
غستگاه نورد صفحه
plate mark
انگ
plate mark
نشان عیار
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
plate girder
تیر ساخته شده از تسمه
plate condenser
خازن صفحهای
plate clutch
کلاج دیسکی
pattern plate
صفحه مدل
plate clutch
کلاج صفحهای
plate circuit
مدار صفحه اند
plate capacitor
خازن صفحهای
plate mark
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mill
دستگاه فرز غلطکی
plate rheostat
رئوستای صفحهای
plate rectifier
یکسوسازاندی
plate rectifier
یکسوساز صفحه
plate rack
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate pulsing
ضربه گری صفحه اند
plate puller
انبر صفحه باتری
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
plate press
پرس صفحه باتری
plate point
نقطه پلیت
plate mill
غستگاه نورد صفحه
plate basket
سبد قاشق و چنگال
slide plate
صفحهلغزان
sill plate
صفحهپایه
side plate
پیشدستی
salad plate
بشقابسالادخوری
reel plate
صفحهقرقرهای
pressure plate
صفحهنگهدار
plate grid
صفحهمشبک
pitcher's plate
صفحهاتصال
pad plate
صفحهلایی
specification plate
صفحهاختصاصی
splash plate
صفحهآبپاش
strike plate
صفحهتوپی
paper plate
بشقاب کاغذی
finger-plate
ورق دست خور
crown-plate
بالشتک
There is a plate missing.
یک بشقاب کم است.
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped.
لبه بشقاب پریده است
warning plate
صفحههشدار
warming plate
صفحهگرم کننده
top plate
صفحهبالایی
needle plate
صفحهسوزنی
mounting plate
صفحهپایه
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
wall plate
زیرسری
union plate
صفحه چند چشمی
tin plate
حلبی
tie plate
بالشتک ریل
theoretical plate
بشقابک نظری
tally plate
برچسب تست
tally plate
برچسب ازمایش
surface plate
تراز فلزی یا اهنی
wobble plate
صفحه جنبان
wobble plate
دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
book plate
برچسب کتاب
home plate
صفحهبازی
foot plate
صفحه پایه
escutcheon plate
صفحهروقفلی
double plate
صفحهیدوبله
dinner plate
بشقابپلوخوری
armoured plate
ورقهزرهی
absorbing plate
صفحه جاذب
license plate
پلاک
license plate
نمرهی اتومبیل
surface plate
تراز
plate of a capacitor
جوشن خازن
bottom plate
صفحه مبنا
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
boiler plate
سطح یخزده و سفت برف
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bearing plate
صفحه تکیه گاه
bearing plate
صفحه اتکاء
battery plate
صفحه باتری
base plate
صفحه زیر ستون
base plate
صفحه پای ستون
breast plate
زره سینه
breast plate
سینه بند اسب
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
condenser plate
جوشن خازن
chrome plate
روکش کردن با کروم
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
centre plate
keel drop
cap plate
سرستون
cadminum plate
ابکاری کادمیومی کردن
butt plate
صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt plate
صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate
صفحه کف قنداق
buckled plate
صفحه تاشده
buckled plate
صفحه دولا شده
baffle plate
موج گیر
baffle plate
سپر
anchor plate
سپر
active plate
صفحه موثر
accumulator plate
صفحه اکومولاتور
hot-plate
اجاق برقی
hot-plate
صفحه داغ
hot-plate
چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot plate
اجاق برقی
hot plate
صفحه داغ
hot plate
چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
plate glass
شیشه لوحی
anchorage plate
صفحه مهاری
angle plate
صفحه زاویه دار
plate current
جریان صفحه اند
backing plate
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
back plate
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
number plate
پلاک شماره
armor plate
ورق زرهی
armor plate
زره دار کردن پوشاندن بازره
armor plate
حفاظ یا پوشش زرهی
armor plate
زره
arched plate
صفحه قوس دار
plate voltage
ولتاژ اندی
plate supply
تغذیه صفحه
plate saturation
اشباع اند
number plate
پلاک علائم مشخصه
copper plate
صفحه مس
fish plate
وصله
heavy plate
ورق فلزی سنگین
end plate
صفحه انتهایی
gusset plate
صفحه سه گوش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com