Dictiornary-Farsi | crust of wine | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 75 (1 milliseconds)

English	Persian
crust of wine	جرم شراب در روی شیشه


Other Matches

crust	پوسته زمین
crust	پوسته
crust	سله
crust	قشر
crust	پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
crust	پوست نان قشر
crust	قسمت خشک و سخت نان
crust	کبره بستن
crust	کبره
earth crust	پوسته
earth crust	پوسته زمین
upper crust	پوسته
kissing crust	برخوردگاه نانی به نان دیگردرتنور
upper crust	رویه
upper crust <idiom>	ثروتمندترین
earth's crust	پوسته زمین
breakable crust	سطح شکننده برف
to crust [snow]	تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
crust of the earth	پوسته یا قشر زمین
wine	شراب
wine does not a with me	شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine	باده
wine	می
to take wine with any one	با کسی هم پیاله شدن
in wine	مست
in wine	سرخوش
wine	شراب نوشیدن
wine	خمر
wine cellar	شراب دخمه
wine cooler	هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
wine cooper	کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
wine drinking	شرب خمر
wine cellar	انبار شراب
wine bibber	باده نوش میگسار
wine of opium	محلول تریاک وشراب
wine palm	هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
wine press	چرخشت
wine bar	مشروبفروشی
sparkling wine	نوعیمشروب
wine maker	شراب ریز
fortified wine	شراب تقویت شده
fortified wine	شراب قوی
wine vault	میخانه سرداب شرابی
wine taster	جام شراب مخصوص نمونه گیری
wine taster	کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
wine seller	میفروش باده فروش شراب فروش خمار
to lay down wine	شراب را انبار کردن یا جادادن
it is a racy wine	اصل مزه
it is a racy wine	شرابش اصل است
wine of ipecac	شربت اپیکا
ipecacuanha wine	شربت اپیکا
he is warm with wine	کله اش گرم است
grcen wine	شراب نارس
grcen wine	شراب تازه
fruity wine	بادهای که مزه انگوربدهد
adam's wine	حضرت آدم
adam's wine	آب
it is a racy wine	شراب رادارد
rhenish wine	شراب اسمانی
spirit of wine	الکل
to drink wine	می خوردن شراب خوردن
to drink wine	می گساردن
straw wine	شراب شیرین کشمش
spirits of wine	عرق دو اتشه
spirits of wine	عرق خالص
spirits of wine	الکل
spirit of wine	عرق دو اتشه
spirit of wine	عرق خالص
to drink wine	باده نوشیدن
The milk [the wine] has already turned [gone off] .	شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
good wine needs no bush	چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
to crush a cup of wine	جام بادهای رانوشیدن یاسرکشیدن
wine waiter corkscrew	درشراببازکن
white wine glass	جام مشروبسفید