Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cultivation of waste land
احیا اراضی موات
Other Matches
waste land
زمین موات
waste land
اراضی موات
cultivationg waste land
احیاء موات
cultivation
جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
self cultivation
پرورش نفس
cultivation
کشت
cultivation
زراعت
cultivation
تربیت
cultivation
تهذیب ترویج
cultivation
پرورش
area under cultivation
سطح زیر کشت
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
extensive cultivation
زراعت سطحی
extensive cultivation
زراعت وسیع
extensive cultivation
توسعه همه جانبه کشت وکار
extensive cultivation
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
intensive cultivation
زراعت عمقی
waste
ضایع
waste
بی مصرف
waste
موات
waste
پسماند
go to waste
هرز رفتن
waste not want not
<idiom>
قناعت توانگر کند مرد را
Waste
کثافات
waste
از دست رفتن
waste
قراضه هرز
waste
افت
waste
زباله
waste
حرام کردن بیهوده تلف کردن
waste
نیازمندکردن
waste
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste
تلف کردن ضایع کردن
waste
باطله
waste
زائد اتلاف
waste
صرف کردن
waste
ضایع کردن
waste
اشغال
waste
تلف کردن
waste
اشغال زباله
waste
انبار
waste
هرزدادن
waste
تلف
waste
بیهوده
waste
تضییع کردن اتلاف
waste
تفریط
waste
اصراف کردن
waste
هدر
waste
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste silk
ابریشم گجین
[ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
without impeachment of waste
بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
waste pipe
لوله زهکش
waste one's words
زبان خود را خسته کردن
waste basket
سبد
cotton waste
ضایعات پنبه
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
economic waste
اتلاف اقتصادی
encroachment and waste
تعدی و تفریط
waste product
ضایعات
waste product
محصولات زائد
waste one's breath
<idiom>
بی نتیجه صحبت کردن
lay waste
<idiom>
خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
waste water
فاضلاب
cotton-waste
آشغال و ضایعات پنبه
waste time
وقت هدر دادن
do not waste your breath
خودتان را بیخود خسته نکنید
waste catchment
ابخیز
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste material
مصالح وازده
waste lime
نخاله اهک
waste lands
اراضی موات
waste heat
گرمای تلف شده
waste gate
مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
waste book
دفتر باطله
waste basket
مکثف
waste basket
زنبیل
waste basket
سبد کاغذ بیکاره
voluntary waste
تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
waste one's breath
زبان خود را خسته کردن
waste of time
وقت هدر شده
run to waste
هرز رفتن
waste time
وقت تلف کردن
waste time
تلف کردن زمان
waste instruction
دستوری که عملی انجام نمیدهد.
waste time
هدر دادن زمان
to lay waste
ویران یا غارت کردن
lay waste
ویران کردن
waste of time
وقت اتلاف شده
agricultral waste
پسماند کشاورزی
This is a sheer waste of time .
این کار اتلاف وقت محض است
haste makes waste
تعجیل موجب تعطیل است
soil and waste stack
کیسهخاکوفضولات
waste disposal unit
مخزنآبزاید
haste makes waste
ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
waste gas fule
مجرای دود
colour of waste water
رنگ فاضلاب
domestic waste water
فاضلاب خانگی
sink with waste disposal unit
فرفشوییبااجزافضولات
waste water purification plant
تصفیه خانه فاضلاب
It is absolutely useless . It is a waste of time .
بی نتیجه است
land n
زمین
land n
کشور
land vi
پیاده شدن رسیدن
land vi
بخشکی امدن
land vi
پائین امدن
land n
خشکی
land n
خاک
land n
سرزمین
land n
دیار
land n
قوم مردم
land vi
بزمین رسیدن
land vi
فرود امدن
land n
ملک
land n
خطه
land n
ملت
land
سرزمین
land
سرزمین دیار
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land
ارض
land
پشت
land
سطح کوچک صاف
land
سرزمین عرصه
land
ملک
land
درست به هدف
land
فرود
land
سطح
land
به گل نشستن کشتی
land
به زمین نشستن
land
فرودامدن
land
زمین
never-never land
غیر واقعی
never-never land
رویایی
land
خاک
land
به خشکی امدن پیاده شدن
never-never land
تخیلی
land
رسیدن
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land
بزمین نشستن
land
خشکی
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
no man's land
سرزمین بی صاحب
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
native land
میهن
native land
وطن
to clear land
زمین راصاف کردن
registered land
زمین ثبت شده
the promised land
ارض موعود
survey land
نقشه برداری زمین
table land
زمین هموار
tenementary land
زمین اجاری
the lie of the land
وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land
چگونگی اوضاع مهثب
switzer land
سویس
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
scrub land
زمین بایر
mother land
سرزمین مادری
to sight land
دیدن منظره
unutilized land
اراضی موات
fluted land
سطحمسطحمته
wild land
زمین بایر و لم یزرع
wild land
صحرا بیابان
land mass
اقلیم
land mass
قاره
land mass
کشخر
land mass
خشکسار
land masses
سرزمین بزرگ
land masses
اقلیم
land masses
قاره
land masses
کشخر
common land
مکانعمومی
dry land
خشکی
to cultivate land
زمین را کشت کردن
land mass
سرزمین بزرگ
to work the land
زمین را زراعت کردن
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ?
این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover
وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
land registry
دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
land masses
خشکسار
land lady
زن صاحب ملک
land development
احیای اراضی
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land combat
نبرد در ساحل
land combat
نبرد زمینی
land carriage
حمل و نقل خشکی
land carriage
بار کشی زمینی
land capacity
کاراوری زمین
land breeze
باد ساحلی
land breeze
باد خشکی
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land alide
لغزش زمین
land distribution
توزیع اراضی
land force n
نیروی زمینی
land lady
زن میزبان
land improvements
عمران و ابادانی زمین
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com