English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
current location counter شمارنده مکان فعلی
Other Matches
location counter مکان شمار
counter current جریان متقابل
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
counter current principle اصول جریان متقابل
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
location جا مسیر
location شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند
location جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
location موقعیت
location وضع
location موضع
location مکان
location اندری
location تعیین محل جا
location محل
location مکان یابی
relative location ترتیب نسبی
location theory نظریه تعیین مکان
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
confirmed location محل تایید شده دشمن
storage location مکان انباره محل انباره
storage location مکان ذخیره
relative location قرار دادن
storage location مکان انباره
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
memory location مکان حافظه
location vector بردار مکان [ریاضی]
confirmed location موضع تایید شده
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
storage location موقعیت انباره
location audit تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
location chart نگاره مکانی
location diagram راهنمای اتصال نقشه
location finder دستگاه محل یاب
location of industry تعیین مکان صنعت
location survey بازرسی در جای اجناس درانبار
location survey بازدید در محل
memory location محل حافظه
location of the statue پیکرهیموقعیت
radar location موقعیت رادار
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
dam location جای سد محل بند
dam location جای بند
dam location بندگاه
exact location محل دقیق
dam location محل سد
protected location مکان حفافت شده
flash ranging location تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter بالعکس
counter درروبرو
counter بساط
counter شمارنده
counter ضربت متقابل
counter درجهت مخالف
counter باجه تلاقی کردن
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter شمارگر
counter مقابل دستگاه شمارنده
counter پیشخان
counter پیشخوان
counter گیشه
counter باجه
counter ضربت زدن ضد
counter ضد
counter شمارشگر
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter متقابل
counter مقابله کردن تلافی کردن
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter ضربت متقابله معامله به مثل
counter کنتور
counter عقربه شمارش
counter پیشخوان باجه
counter حمله
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
over the counter خارج از بورس فروخته شده
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
counter معکوس
counter مقابله کردن
under the counter قاچاقی
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
outside counter روریهمعکوس
counter offensive حمله متقابل
counter offensive پدافند متقابل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
counter mortar اتش ضد خمپاره انداز
counter e.m.f. cell پیلهای برق وارانی
counter circuit کنتور رادار
counter mortar ضد خمپاره
counter offer پیشنهاد متقابل
counter offer عرضه متقابل
counter rotate چرخش بالاتنه در پیچ
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
counter reconnaisance ضد شناسایی
counter recoil دستگاه عاید
counter recoil عمل عاید عمل عودت لوله
counter recoil برگشتن لوله پس از عقب نشینی
counter purchase داد وستد متقابل
counter charge تهمت متقابله
counter purchase تهاتر
counter purchase خرید متقابل
counter preparation تیر ضد تهیه
counter preparation ضد تهیه
counter military مقابله باعملیات نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
counter claim دعوی متقابل
counter intelligence ضداطلاعات
counter ion یون مخالف
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
counter jumper فروشنده دکان
counter jumper شاگرد دکان
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
counter mechanism مکانیسم شمارشگر
counter mechanism طرزکارشمارشگر
counter memorial جواب یادداشت
counter insurgency ضد شورش
counter guerilla ضد گریلایی
counter guerilla ضد چریکی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
counter credit اعتبار متقابل
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
counter fire اتش متقابل
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
counter gambit گامبی متقابل
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
counter-measure چارهجویی
counter-productive پادفرآور
to nails to counter رسوا کردن
impluse counter شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
counter-revolutions ضد انقلاب
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
detotalizing counter شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
instruction counter شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
information counter جایگاهاطلاعات
row counter رجشمار
tape counter شمارشگرنوار
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
ticket counter جایگاهبلیط
counter-productive آسیبآور
counter-productive گزندآور
counter-measure اقدام متقابل
frequency counter شمارنده فرکانس
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-measure پادکار
counter-measure پیشگیری
counter-measures اقدام متقابل
counter-measures چارهجویی
counter-measures اقدام جبران کننده
counter-measures پادکار
counter-measures پیشگیری
turns counter دور شمار
counter-productive زیانبخش
counter-revolutionary ضدرژیم
counter-revolution ضد انقلاب
counter weight پاسنگ
counter weight وزنه تعادل
counter transference انتقال متقابل
counter trade داد و ستدمتقابل
counter trade تجارت متقابل
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
counter surveillance ضد مراقبت
counter subversion ضد براندازی
counter subversion ضد خرابکاری
counter sign اسم شب
counter sign اسم عبور
counter sign نشانی
counter weight وزنه مقابل
counter-fort [شمع پشتیبان دیوار]
line counter شمارنده سطر
step counter گام شمار
magnetic counter کنتور مغناطیسی
speed counter کنتورسرعت
speed counter شمارشگر عده دور
modulo n counter شمارنده به پیمانه
loop counter شمارنده حلقه
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
counter-apse [محرابی مخالف محراب دیگر]
counter-arch [قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-brace تیر تقویت عرضی
counter-change نقش شطرنجی
counter sabotage ضد خرابکاری
counter ceiling خوانچه پوش
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
pulse counter ضربه شمار
pulse counter پالس شمار
program counter شمارشگربرنامه
program counter شمارنده برنامه
B line counter ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
address counter نشانی شمار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com