Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
current ratio
نسبت جاری
current ratio
وضعیت فعلی
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
Search result with all words
current ratio of transformer
بازده شدتی مبدل
current transfer ratio
نسبت انتقال جریان
Other Matches
ratio
ضریب
ratio
نسبت
ratio
نسبیت
ratio
نسبت معین وثابت
ratio
قسمت
ratio
سهم
ratio
بهر
in the ratio of
به نسبت
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
t ratio
بهر تی
f ratio
بهر اف
one to zero ratio
نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
t ratio
نسبت تی
aspect ratio
نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
liquidity ratio
ضریب نقدینگی
poisson's ratio
در چندی پواسون
poisson's ratio
ضریب پواسون
operating ratio
نسبت عملیاتی
concentration ratio
نرخ تمرکز
operating ratio
نرخ عملیاتی
operating ratio
نسبت کارکرد موتور یا ناو
price ratio
نسبت قیمت
aspect ratio
نسبت دید
mole ratio
نسبت مولی
aspect ratio
نسبت تصویر
mobility ratio
نسبت تحرک
magnification ratio
ضریب بزرگنمایی
magnification ratio
ضریب تقویت
magnetogyric ratio
نسبت ژیرومغناطیس
aspect ratio
نسبت صفحه
moduler ratio
نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
liquidity ratio
نسبتهای نقدینگی
glide ratio
نسبت سریدن
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio
نسبت چره دنده ها
contact ratio
نسبت تماس
contraction ratio
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio
نسبت فرمان
fineness ratio
نسبت فرافت
correlation ratio
بهر همبستگی
correlation ratio
نسبت همبستگی
concentration ratio
نسبت تمرکز
feedback ratio
نسبت پس خوراند
feedback ratio
نسبت فیدبک
error ratio
نسبت خطا
critical ratio
بهر شاخص
distribution ratio
نسبت توزیع
deposit ratio
نسبت سپرده
glide ratio
نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio
نسبت ژیرومغناطیسی
hit ratio
نسبت اصابت
liquidity ratio
نسبت نقدینگی
likelihood ratio
بهر درست نمایی
ionic ratio
نسبت یونی
inverse ratio
نسبت معکوس
bypass ratio
نسبت کنارگذاری
cantilever ratio
نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
cash ratio
نسبت نقدینگی
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
impluse ratio
نسبت ایمپولز
impluse ratio
نسبت ضربه
compression ratio
ضریب تراکم
compression ratio
ضریب ترکم
compression ratio
نسبت تراکم
impedance ratio
نسبت مقاومت فاهری
impedance ratio
نسبت امپدانس
image ratio
نسبت تصویر
cut off ratio
حداقل نرخ قابل قبول
age ratio
بهر سنی
ratio of transformer
نسبت مبدل
reduction ratio
نسبت کاهش
velocity ratio
نسبت سرعت
viscosity ratio
نسبت گرانروی
void ratio
درجه تخلخل
sensitivity ratio
نسبت حساسیت
void ratio
نسبت منفذها
recycling ratio
نسبت بازگردانی
voids ratio
اندیس تهیگاهها
recycle ratio
نسبت بازگردانی
ratio schedule
مقیاس نسبتی
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
reduction ratio
ضریب تقلیل
saving ratio
نسبت پس انداز
selection ratio
نسبت گزینش
success ratio
بهر موفقیت
stress ratio
نسبت تنش
strength ratio
نسبت استحکام
slenderness ratio
ضریب رعنائی
transformation ratio
نسبت تبدیل
transmission ratio
نسبت تبدیل جعبه دنده
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
sex ratio
بهر جنسیت
settlement ratio
نسبت نشست
selection ratio
بهر گزینش
voltage ratio
نسبت ولتاژ
weight ratio
نسبت وزن
transformer ratio
نسبت مبدل
ratio correlation
همبستگی نسبتی
progressive ratio
نسبت تصاعدی
absorption ratio
نسبت جذب
abundance ratio
فراوانی
absorption ratio
ضریب جذب
absorption ratio
ضریب درآشامی
abundance ratio
نسبت فراوانی
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
ratio decidendi
مستنداصلی رای
probability ratio
بهر احتمال
golden ratio
نسبت طلایی
[ریاضی]
golden ratio
عدد فی
[ریاضی]
work ratio
نسبت کار به استراحت
activity ratio
نسبت فعالیت
ratio estimation
براور نسبتی
shunt ratio
نسبت شنت
ratio detector
اشکارساز نسبت
variable ratio schedule
برنامه نسبتی متغیر
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
debt income ratio
نسبت قروض به درامد ملی
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
voltage ratio of transformer
نسبت ولت مبدل
engine pressure ratio
نسبت فشار موتور
cost benefit ratio
هزینه
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
file activity ratio
نسبت فعالیت پرونده
cost benefit ratio
نسبت فایده
diffuser area ratio
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
fission to yield ratio
بازده اتمی
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
fixed ratio schedule
برنامه نسبتی ثابت
water cement ratio
نسبت اب و سیمان
gear transmission ratio
نسبت دنده گیربکس
singal to noise ratio
نسبت سیگنال به اغتشاش
labor capital ratio
نسبت کار به سرمایه
benefit cost ratio
نسبت فایده به هزینه
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
light output ratio
توان نور
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
acid test ratio
تناسب درجه نقدینگی
ratio of specific heats
نسبت گرمایی ویژه
ratio of capital to output
نسبت سرمایه به تولید
nozzle expasion ratio
نسبت واگرایی نازل
acid test ratio
ضریب قدرت پرداخت
power to weight ratio
نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
air space ratio
درجه تهویه خاک
california bearing ratio
اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
california bearing ratio
توان باربری نسبی کالیفرنیا
signal to noise ratio
نسبت پیام به همهمه
signal to nise ratio
نسبت سیگنال به نویز
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
capital labor ratio
نسبت سرمایه به کار
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
inverse ratio or proportion
نسبت معکوس
charge mass ratio
نسبت بار به جرم
capital job ratio
نسبت سرمایه به شغل
capital output ratio
ضریب سرمایه گذاری
ratio of capital to labor
نسبت سرمایه به کار
capital output ratio
نسبت سرمایه به تولید
light output ratio of a fitting
راندمان نوری
fuel air mixture ratio
نسبت مخلوط سوخت و هوا
electron charge mass ratio
چگالی بار الکترون
marginal capital output ratio
نسبت نهائی سرمایه بر تولید
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
zero current
جریان نول
against the current
<adv.>
مخالف جریان
current
جریان
down current
جریان رو به پایین
zero current
جریان صفر
current
سیلان
current
کشش
current
شدت جریان برق
current
جاری و روان
current
جریان اب یا باد
current
فعلی اخرین اطلاعات
current
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
current
مربوط به زمان حال
current
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
current
دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
current
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current
جاری
current
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
در حال حاضر
current
شایع
current
معاصر متداول
current
تزن
current
شدت جریان
current
رایج
current
تزند
current
دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
low current
جریان ضعیف
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
magnetic current
جریان مغناطیسی
magnetizing current
جریان مغناطیس گردانی
aperiodic current
جریان نامتناوب
armature current
جریان ارمیچر
load current
جریان بار
light current
جریان نور
lightning current
جریان برق
lighting current
جریان نور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com