Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
custom made tests
ازمونهای کار- ویژه
Other Matches
custom made
سفارشی
custom made
سفارش داده شده
custom-made
سفارشی
custom-made
سفارش داده شده
custom
سلیقه
custom
حقوق گمرکی گمرک
custom
برحسب عادت
custom
مشتری
custom
شیوه
custom
عادتی
custom
عادت
custom
رسم
custom ic
IC مشتری
custom
عرف
custom
سنت
local custom
عرف محل
custom's officer
گمرکچی
it is a long custom
رسم دیرینه است
international custom
عرف بین المللی
custom tariff
تعرفه گمرکی
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
long custom
رسم دیرینه
usage and custom
عرف و عادت
custom house
گمرک خانه
custom house
اداره گمرک
custom of a trade
عرف
custom ROM
مین نیاز مشتری
custom software
نرم افزار مشتری
custom's declaration
قد شده است
custom uncleared
ترخیص نشده
custom union
اتحادیه گمرکی
custom duties
حقوق گمرکی
custom designed
باطرح سفارشی
custom built
سفارشی
an odd custom
رسم غریب
local custom
عرف بلد
custom's appraisor
مامور گمرک ارزیاب گمرک
he abolished that custom
اوان رسم رابرانداخت
This is an Iranian custom.
این یک رسم ایرانی است
custom's declaration
باشد
custom assersor
مامور گمرک
custom assersor
گمرکچی ارزیاب گمرک
custom's appraisor
گمرکچی
custom built
سفارشی تهیه شده اختصاصی
custom-built
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
tests
امتحان محک
tests
ازمایش کردن
tests
معاینه کردن
tests
تست کردن ازمایش
tests
تست
tests
اختیار
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
tests
ازمون
tests
ازمایش
tests
امتحان کردن
tests
محک
tests
معیار
tests
محک زدن
tests
ازمودن کردن
tests
امتحان
tests
ازمایش کردن امتحان
tests
آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
tests
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tests
آزمایش ها
tests
امتحان ها
tests
تست ها
tests
آزمون ها
tests
بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
tests
قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tests
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
litmus tests
آزمون تورنسل
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
psychomotor tests
ازمونهای روانی- حرکتی
statistical tests
ازمونهای اماری
speed tests
ازمونهای سرعت
situational tests
ازمونهای موقعیتی
screening tests
ازمونهای سرند کردن
sampling tests
ازمایشهای نمونهای
routine tests
ازمایشهای تک به تک
prototype tests
ازمایشهای مرغوبیت
projective tests
ازمونهای فرافکن
litmus tests
آزمون نمایانگر
litmus tests
آزمون نهادنما
means tests
سنجش استطاعت مالی
trade tests
ازمونهای شغلی
type tests
ازمایشهای نوعی
will temprament tests
ازمونهای اراده- خلق وخوی
employment tests
ازمونهای استخدامی
prognostic tests
ازمونهای پیش اگهی
individual tests
ازمونهای انفرادی
infant tests
ازمونهای نوباوگان
placement tests
ازمونهای تعیین شغل
parallel tests
ازمونهای همتا
timed tests
ازمونهای زمان دار
creativity tests
ازمونهای افرینندگی
pictorial tests
ازمونهای تصویری
aptitude tests
ازمون استعداد
field-tests
ازمون پایکار
benchmark tests
ازمایشات محک
aptitude tests
ازمون شایستگی
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
aptitude tests
ازمون قابلیت فردی
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
terman merrill tests
ازمونهای ترمن- مریل
california achievement tests
آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
california tests of personality
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
random parallel tests
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
culture free tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture fair tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
culture bound tests
ازمونهای فرهنگ- بسته
criterion refernced tests
ازمونهای ملاکی
goldstein scheerer tests
ازمونهای گلدشتاین- شیرر
norm referenced tests
ازمونهای هنجاری
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
california tests of mental maturity
ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
it is made
ساخته میشود
it is made
ساخته شده است
made up
جعلی
they were made one
با هم یکی شدند
made up
مصنوعی بزک کرده
made up
تقلبی
made up
ساختگی
he was made to go
وادار به رفتن شد
self-made
خود ساخته
self made
خود ساخته
made-up
ساختگی
made-up
تقلبی
made-up
مصنوعی بزک کرده
made
ساخته شده
to have something made
[by somebody]
بدهند
[به کسی]
چیزی را برای کسی بسازند
he was made to go
او را وادارکردند برود
have it made
<idiom>
موفق بودن
i made him go
او را وادار کردم برود
i made him go
او راوادار به رفتن کردم
well made
خوش ساخت
i made little of it
چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
made
تربیت شده
made
مصنوع ساختگی
made-up
جعلی
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
I'm not made of money!
<idiom>
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
home-made
<adj.>
خانگی
purpose made
کالای سفارشی
home-made
<adj.>
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
we made a night of it
چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
what made you so late
چه شد که این همه دیر کردید
what a night we made of it
چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
hand-made
دستباف
made-to-measure
لباسدوختنی
It is made of wood.
از چوب سا خته شده است
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
It was made known to all and sundry .
هر فلان فلان شده ای ازموضوع باخبر شده بود
purpose made
کالاهای خاص
home-made
وطنی
man-made
ساخت بشر
man made
ساخته دست انسان
man made
مصنوعی
man made
مصنوع انسان انسانی
home-made
ساخت میهن
he made his money f.
پول خودرابه باد داد
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
home made
ساخت داخلی
home made
ساخت بومی
i am not made of salt
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i made him laugh
او را خنداندم
hand made
دست ساز
hand made
ساخته دست
ready made
اماده
ready-made
اماده
course made good
track
half made
اندکی دیوانه
half made
نیم دیوانه
tailor-made
سفارشی
tailor made
سفارشی
hand made
دستی
man-made
ساخته دست انسان
man-made
مصنوعی
man-made
مصنوع انسان انسانی
i made him my proxy
او را وکیل خود نمودم
i made him my proxy
او رااز جانب خود وکیل کردم
i made up my mind to
تصمیم گرفتم که ...
made of iron
اهنین
made to order
فرمایشی
made fern
جمازنر
made ground
خاک دستی
made fern
کرف
man made
ساخت بشر
i made up my mind to go
بر ان شدم که بروم
machine made
ساخت ماشین
made to order
سفارشی
i made up my mind to
بر ان شدم که ...
i made up my mind to go
نصمیم گرفتم که بروم
machine made
ماشینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com