English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cyclic pitch control کنترل گام دورانی
Other Matches
cyclic pitch گام دورانی
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch control کنترل گام ملخ
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
cyclic دایرهای
cyclic عملی که مرتب تکرار میشود
cyclic کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
cyclic روش تشخیص خطا که هر 8 بیت داده را بررسی میکند.
cyclic چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
cyclic دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
cyclic مداوم
cyclic پریودیک
cyclic مسلسل رگبار
cyclic زنجیری
cyclic چرخهای
cyclic دورهای
cyclic کد تشخیص خطا برای داده ارسال شده
cyclic تناوبی
cyclic graph گراف دوری
cyclic stress تنش دورهای
cyclic stress تنش تناوبی
cyclic disorder اختلال دورهای
cyclic compound ترکیب حلقهای
cyclic code رمز چرخهای
cyclic check مقابله چرخهای
cyclic admittance گذرایی حلقهای
quasi cyclic شبه حلقهای
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
cyclic permutation جایگشت چرخهای
cyclic item اقلام زنجیری
cyclic impedance ناگذرایی حلقهای
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
cyclic process فرایند چرخهای
cyclic rate نواخت تیر در دقیقه
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
cyclic reactance راکتانس حلقهای
cyclic redundancy check بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
to pitch in جدادست بکارشدن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
pitch into به خوراک حمله کردن
pitch in شروع به خوردن غذاکردن
pitch in با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch upon انتخاب کردن
pitch خیمه زدن
pitch in <idiom> به چیزی پول یا کمک دادن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch دانگ صدا
pitch گام
pitch درجه
pitch پرتاب کردن
pitch زیر و بمی
pitch تن صدا
pitch چادرزدن
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch ته مانده تقطیر
pitch تفاله قطران
pitch توپ را زدن
pitch ضربت باچوگان نصب
pitch پرتاب
pitch زیروبمی صدا
pitch استوارکردن
pitch جای شیب پلکان
pitch سرازیری
pitch خیمه زدن برپاکردن
pitch نصب کردن
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch اوج پرواز اوج
pitch استقرار
pitch زفت
pitch میل
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch قطران
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch نواک
pitch قیر
pitch بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch زمین بازی
pitch بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch شیب
pitch طول طناب کوهنوردی
pitch گام سیم پیچی
pitch قیر اندودکردن
pitch زاویه سوراخهای گوی بولینگ
reverse pitch گام معکوس
pole pitch گام قطب
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch resin لبان شامی
pitch pine شجرالقطران
pitch pine کاج قیری
pitch of spiral پای پیچ
pitch of poles گام قطبها
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
coil pitch گام پیچک
winding pitch گام سیم پیچی
track pitch فاصله شیار
tooth pitch گام شیار
tooth pitch گام دندانه
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
to pitch on one's head از سر پرت شدن
track pitch گام شیار درجه شیار
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
theoretical pitch گام تئوریک
standard pitch گام استاندارد
pitch macadam سنگریزه قیر
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch pica
character pitch type elite
back pitch گام خور پیچک
pitch of arch خیز طاق
pitch of arch خیز قوس
mineral pitch قیر معدنی
mineral pitch اسفالت
grid pitch گام شبکه
geometric pitch گام هندسی
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch گام پر
fractional pitch گام کسری
feathering pitch گام فدر
feed pitch گام پیش بری
effective pitch گام موثر
dot pitch درجه نقطه
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
diametral pitch گام قطری
nominal pitch گام اسمی
pitch a yarn قصه گفتن
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch diameter قطر پهلو
pitch diameter قطر جناح
pitch diameter قطر گام
pitch dark سیاه
pitch dark قیرگون
pitch dark تاریک
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch coal ذغال سنگ قیری
pitch circle دایره گام
pitch cap کلاه زفت
pitch and toss بازی بیخ دیواری
pitch and toss نوعی بازی شیر یاخط
diameter pitch قطر گام
perfect pitch رجوع شود به pitch absolute
pitch wheel چرخکوککردن
fever pitch فوقالعادههیجانانگیز
absolute pitch زیر و بمی مطلق
pitch-black خیلی سیاه
To pitch a tent. چادر زدن
pitch-black قیرگون
pitch-and-toss شیر یا خط
pitch black قیرگون
pitch black خیلی سیاه
pitch a tent <idiom> چادرزدن
tough pitch copper مس چقرمه
coal tar pitch قیر ذغال سنگ
coal tar pitch قیر قطران ذغال سنگ
controllable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
pitch of armature winding گام پیچک
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
adjustable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
self-control خویشتنداری
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
self-control خودداری
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
self-control خودگردانی
control فرمان
control نظارت کردن
control نظارت و ممیزی کردن
control کنترل کردن فرمان
control اختیار
control بازرسی کردن
self control خودداری
self control مسک نفس
self control کف نفس
self control قوه خودداری
control توپزن دقیق
control واپاد
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
control نظارت
control کنترل
control کاربری
control کنترل بازبینی
control بازرسی
control نظارت کردن تنظیم کردن
control کنترل کردن
control مهار
control بازدید
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control کنترل کردن مهار کردن
control بازرسی نظارت جلوگیری
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ground control کنترل زمینی
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
magnetci control کنترل فرمان مغناطیسی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com