English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
daddy-long-legs رجوع شود به fly crane
Other Matches
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
daddy بابا
sugar daddy <idiom> پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
sugar daddy مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
legs مسافت طی شده قایق در یک دور
legs پایه
legs ساق
legs مسیر ممکن در یک تابع
legs ساق پا
on one's/its last legs <idiom> نیرو وسودمندی
he is on his legs از بستربرخاسته است
he is on his last legs پایش لب گوراست
he is on his last legs در دم واپسین زندگی است
he is on his legs بر پا ایستاده است
he is on his legs کارش دایراست
legs ساقه
legs ران
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs قسمتی از مسابقه
legs شاخه مسیر حرکت
legs خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs ساق مثلث قائم الزاویه
legs دوندگی کردن
legs پا زدن
legs بخش قسمت
legs پا پاچه
legs پاچه شلوار
he is on his last legs کار وبارش خوب نیست
to take to one's legs ریختن
to have the legs of پیش افتادن از
to have the legs of تندتر رفتن از
peg-legs پای چوبی
sea legs شاخههای مسیر حرکت ناو
peg-legs پای ساختگی
he walked me off my legs مراخسته کرد
tail between one's legs <idiom> احساس شرمندگی
with the legs crossed چهارزانو
sheer legs ماچونه
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
to stand on one's own legs متکی بخود بودن
to fall on one's legs از دشواری رها شدن
red legs نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
shear legs جرثقیل پایه دار
sheer legs یکجور جرثقیل
peg-legs دارای پای مصنوعی
to stretch one's legs <idiom> خستگی درکردن
sheer legs سه پایه
thoracic legs پایچسبیدهبهقفسهسینه
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
He came back with his tail between his legs. دست از پ؟ درازتر برگشت
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
I had pins and needles in my legs. ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
My legs fell asleep [are numb] . ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
long a go مدت زیادی پیش
it will not take long نخواهدکشید
long a مدت مدیدی بعد
how long since is it? چند وقت پیش بوده است
long little زنده باد
it will not take long طولی
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
as long as ازوقتی که
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
so long خدا حافظ
as long as از زمانیکه
so long بامیددیدار
so long as تاوقتی که
so long as مادامی که بشرطی که
as long as بمدت طولانی
long a مدتهاپس ازان
before long بزودی
long course استخر 05 متر
long little پاینده باد
for long خیلی
See you again . So long. به امید دیدار
To wish (long) for something. آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
not long a مدتی نگذشته است
not long a چندوقت پیش
long a go مدتی پیش
how long تاکی تاچه وقت چقدر
not long a go چندی پیش
for long مدت زیادی
very long برد خیلی زیاد
very long شعاع عمل زیاد
not long a go همین تازگی ها
get a long with you بروپی کارت
at long last بالاخره
at long last عاقبت
at long last اخرالامر
before long بهمین زودی
how long since is it? چندوقت است
as long as تا زمانیکه بمقدار زیاد
long- مدت زیاد
long- مناسب بودن
I've known her at least as long as you have. آشنایی من با او [زن] کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او [زن] است.
long- مدید
How long will it take? چقدر طول می کشد؟
long- طولانی طویل
long- دراز
long مدت زیاد
long طولانی
to say so long to somebody با کسی خداحافظی کردن
long- طولانی
long- بلند
long- توپ بلند به اوت
long- طی مسافت زیاد توپ
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- :اشتیاق داشتن
long- دیر گذشته ازوقت
long- کشیده
long بلند
as long as بشرطی که
long دیر گذشته ازوقت
long کشیده
long مدید
long طولانی طویل
long دراز
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
as long as <idiom> به شرط اینکه ،به این شرط که
long on موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long :اشتیاق داشتن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long طی مسافت زیاد توپ
long مناسب بودن
long توپ بلند به اوت
night long از سر شب تا بامداد
of long duration مدید
long sighted دوربین
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
long shore کرانهای
not long ago اخیرا
not long ago چندی پیش
of long continvance دیرپای
of long continvance ماندگار
of long standing طولانی
of long standing بادوام
second long period تناوب بزرگ دوم
of long duration دیرپای
long shore وابسته بدریا کنار
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long siht دور بینی
long tom توپ دریایی دور رس یاساحلی
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
long siht نظردور رس
long splice پیوند بلند
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long suffering رنج کش
long suffering رنجبر
long thrust سخمه بلند
long suffering زحمت کش
long thrust وضعیت سخمه بلند
long term بلند مدت
long suffering سختی کش
long suffering بردباری رنجبری
long suffering زحمت کشی
long term طویل المدت
long sightedness دور اندیشی
long tom تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
long sightedness دوربینی
long shot کسیکه درمسابقات
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long windedness پرگویی
long windedness روده درازی
long wind طاقت زیاد دویدن
long wind دراز نفسی
long shunt شنت دراز
long sight دوربینی
long sight نظر دوررس
long tongue پر حرفی
long tongue وراجی
long ton تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long ton تن بزرگ
long sighted تیزبین
long sighted دوراندیش
long tom درخت الواراسترالیایی
long term دراز مدت
I will not detain you long. خیلی وقتتان را نمی گیرم.
In the long run right will out. <proverb> یق بالاخره آشکار مى شود .
in the long run <idiom> آینده دور،درآخر
long term <adj.> بلند مدت
over the long run <idiom> درآخر
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
long face <idiom> افسرده وغمگین
all day long <idiom> تمام روز
How long were you away from Iran ? چه مدت درایران نبودید ؟
He did not live long enough to … آنقدر عمر نکرد که ...
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face . با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
How long will you be staying? چه مدت میخواهید بمانید؟
What's taking so long? چرا اینقدر طول میکشد؟
I will not detain you long. خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
long term <adj.> دراز مدت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com