Dictiornary-Farsi | daily position summary | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (6 milliseconds)

English	Persian
daily position summary	خلاصه وضعیت محل کشتیهادر روی اب


Other Matches

daily movement summary	خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
summary	باشتاب
summary	خلاصه وضعیت
summary	انجام شده بدون تاخیر
summary	ملخص
the above was a summary	آنچه دربالا گفته شد
the above was a summary	مراتب فوق
summary	مختصر
summary	اختصاری
summary	خلاصه مختصر
summary	خلاصه
summary	موجز اختصاری
intelligence summary	خلاصه اطلاعاتی
summary judgment	حکمی که علیه ضامن صادر میشود
summary court	دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court	دادگاه بدوی
summary conviction	حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
summary card	کارت خلاصه
summary areas	مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
summary trial	محاکمه اختصاری
intelligence summary	خلاصه وضعیت اطلاعاتی
vehicle summary	فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
summary jurisdictions	محاکمات اختصاری
summary of monthly statement	خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
daily <adj.> <adv.>	بطور یومیه
mean daily	متوسط روزانه
daily <adj.> <adv.>	روزبروز
daily <adj.> <adv.>	روزانه
daily	روزنامه یومیه
daily <adj.> <adv.>	بطور روزانه
on a daily basis <adv.>	هر روز
daily order	دستور روز
on a daily basis <adv.>	همه روز
daily pay	دستمزد روزانه
on a daily basis <adv.>	روزانه
on a daily basis <adv.>	روزبروز
daily wage	مزد روزانه
daily storage	مخزن روزانه
daily round	کارهای روزانه
daily round	گردش روزانه
daily prayer	نمازهای یومیه
daily bread	روزی
the daily paper	روزنامه
the daily paper	جریده یومیه
on a daily basis <adv.>	روز به روز
daily bread	نان یارزق روزانه
on a daily basis <adv.>	بطور روزانه
on a daily basis <adv.>	بطور یومیه
daily routine	عادت جاری روزانه
daily progress report	گزارش روزانه پیشرفت کار
daily flood peak	بیشینه روزانه سیل
time for the second daily prayer	فهر
daily news paper	روزنامه یومیه
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
average daily traffic [ADT]	متوسط ترافیک روزانه
daily range of soil temperature	دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
t position	حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
on position	وضعیت وصل
to be in a position to do something	موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
position	بردار مکان [ریاضی]
y position	حالت- ایگرگ
position	موقعیت
position	مقام یافتن سمت
position	حالت محل سازمانی
position	محل
position	قراردادن امورات مربوط به وفایف
position	شغل
position	نهش
position	منصب
position	قراردادن یاگرفتن
position	نظریه
position	مقام
position	شکل موقعیت
position	شغل رسمی
position	مستقرشدن یاکردن
position	مرتبه مقام
position	جایگاه
position	موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position	مقام شغل سازمانی
position	وضع چگونگی
position	مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position	وضع
position	وضعیت موضع
position	جا
position	وضعیت
position	موضع
position	محل چیزی
position	قرار دادن چیزی در محل خاص
an a for a position	درخواست دهنده برای کار
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] .	مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
repetition of position	تکرار وضعیت
sign position	موضوع علامت
response position	مکان جواب
sign position	مکان علامت
sign position	موقعیت علامت
rest position	استراحتگاه
set position	اماده در نقطه اغاز
selection of position	انتخاب موضع
screen position	مکان صفحه
rest position	وضعیت ساکن
rigging position	وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
position indicator	شاخص نماها
rest position	موقعیت سکون
print position	موقعیت چاپ
predicament position	بخطر افتادن
post position	محل اسب در شروع
position warfare	نبرد موضعی
position warfare	جنگ موضعی
position response	پاسخ مکانی
position light	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
position habit	عادت مکانی
position finding	موقعیت یابی
position defense	دفاع یا پدافندثابت
position defense	دفاع موضعی
primary position	موضع اصلی
primary position	موضع ابتدایی
print position	مکان چاپ
reference position	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
reclining position	حالت غنوده
ready position	وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
ready position	حاضربه تیراندازی
ready position	حالت حاضر به تیر
punch position	محل منگنه
punch position	موضع منگنه
prone position	حالت درازکش
prone position	وضعیت درازکش
referee's position	خاک شدن در کشتی
position of the ligament	طرزقراگیریرباط
position marker	نشانگرموقعیت
pike position	وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
leg position	مدلپا
document-to-be-sent position	موقعیتفرستادنمدارک
arm position	موقعیتبازو
lotus position	چمباتمه لوتوسی
lotus position	جاگیری لوتوسی
straight position	فرم مستقیم
line of position	خط موقعیت
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
position vector	بردار مکان [ریاضی]
shooting position	حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
This position is much too small for me .	این سمت برای من خیلی کوچک است
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
winning position	پوزیسیون برنده
wing position	وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
waltz position	رقص والس
supplementary position	موضع تکمیلی
steinitz position	پوزیسیون اشتاینیتسی
starting position	وضعیت راه اندازی
starting position	وضعیت صفر
stag position	پاباز در هوا
stag position	وضع پاهای باز
squatting position	وضعیت چمباتمه در تیراندازی
supplementary position	موضع یدکی
switch position	موضع رابط دفاعی
switch position	موضع دفاعی بینابین
waiting position	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
validated position	شغل بلاتصدی سازمانی
validated position	محل سازمانی خالی
unit position	مکان واحد
tuck position	موفقیتجمعشده
to seek a position	نظر خواستن
to seek a position	مشورت کردن
to seek a position	جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
sitting position	وضعیت نشسته
float into position	غوطه ور شدن
endo position	موقعیت اندو
electrode position	رسوبگیری الکتروشیمیایی
egg position	حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
duty position	محل شغلی
duty position	شغل ارجاعی
duty position	شغل
drilling position	مکان مته کاری
drilling position	وضعیت مته کاری
delay position	موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position	موضع تاخیری
defense position	موضع پدافندی
equilibrium position	وضع تعادل
estimated position	نقطه تخمینی
float into position	شناور شدن
fist position	وضع و حالت مشت
firing position	موقعیت احتراق
firing position	موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing position	موضع تیر
financial position	وضعیت مالی
final position	وضعیت نهایی
fencing position	گارد شمشیرباز
extreme position	واقع درمنتهاالیه
extreme position	وضعیت نهایی
estimated position	نقطه براوردی
defense position	موضع دفاعی
position of attention	حرکات و احترامات نظامی
secondary position	موضع یدکی
critical position	پوزیسیون حساس
covered position	محوطه تحت پوشش موضع مخفی
covered position	موضع پوشیده
consolidation of position	تکمیل ارایش مواضع
consolidation of position	تحکیم مواضع
commitment position	نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی