Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
damage control book
راهنمای کنترل خسارات
Other Matches
damage control
کنترل کردن خسارات
damage control
اسیب گیری
damage control
کنترل خسارات
damage control bills
دستورالعمل کنترل خسارات
damage control party
گروه اسیب گیر
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
casualty control book
دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
damage
صدمه دیدن
damage
آسیب رساندن به چیزی
damage
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
damage
ضرر
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
صدمه دیدن ازون
damage
خسارت
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
do damage
خسارت زدن
damage
آسیب
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
What's the damage?
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
damage
غرامت ضرر
damage
خسارت زدن زیان زدن
damage
غرامت معیوب کردن
damage
گزند
damage
خسارت
damage
زیان
damage
اسیب
damage
صدمه
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
ضرر
damage
اسیب دیدن
damage
ضایعات رزمی
damage
ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
damage
تاوان
damage
خسارت غرامت
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
proceeding for damage
دعوی خسارت
damage assessment
تعیین خسارات
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
damage radius
شعاع خطر مین
damage radius
شعاع منطقه خسارت
actual damage
خسارت واقعی
damage feasant
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
damage density
چگالی اسیب رسانی
effective damage
خسارت موثر
effective damage
ضایعات موثر
brain damage
اسیب مغزی
damage criteria
میزان خسارات
collateral damage
خساراتمادیجنگ
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
damage criteria
میزان ضایعات
direct damage
ضرر مستقیم
moral damage
ضرر معنوی
criminal damage
تخریب جزائی
fractional damage
خسارت جزئی
general damage
خسارت کلی
general damage
خسارت عمومی
damage threat
احتمال تولید خسارت
structural damage
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
light damage
خسارت جزئی یا سبک
irreversible damage
اسیب جبران ناپذیر
water damage
خسارت اب دیدگی
certificate of damage
گواهی خسارت
moral damage
خسارت معنوی
material damage
خسارت مادی
special damage
خسارت مخصوص
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
sea water damage
خسارت اب دریا
minimal brain damage
کمترین اسیب مغزی موثر
that is my book
کتاب من است
the a of a book
خوانندگان کتابی
that is my book
این
that book
این کتاب
the book is out of p
کتاب تمام شده است
that book
ان کتاب
book one
کتاب نخست
with out book
برون سند کتابی ازبر
to book something
چیزی را رزرو کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
book
بداخلاق
this book is yours
این کتاب مال شما ست
very many book
کتابهای خیلی زیاد
to book something
چیزی را سفارش دادن
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
book
ثبت کردن
book
دفتر
book
شماره بازیگرخطاکار
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
کتاب
book
مجلد دفتر
book
فصل یاقسمتی از کتاب
here is my book
اینست کتاب من
by the book
ازروی کتاب
by the book
کتابی
here is my book
کتاب من اینها
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
book one
جلد نخستین
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book value
بهای دفتری
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book value
ارزش دفتری
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book
کتابتان
your book
کتاب شما
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
bound book
کتابپربرگ
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
book of matches
جعبهکبریت
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
book ends
کتابنگهدار
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
class book
کتاب کلاسی
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
cheque book
دفترچه چک
time book
دفتر ثبت ساعات کار
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
cheque book
دسته چک
to bring to book
بازخواست کردن از
to bring to book
حساب پس گرفتن
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
log book
رخداد نامه
log book
رخداد نگاشت
log book
دفتر رخدادهای روزانه
comic book
کتاب کاریکاتور
year book
سالنامه
book plates
برچسب کتاب
book plate
برچسب کتاب
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
word book
کتاب لغت
woman of the book
کتابیه
phone book
کتاب راهنمای تلفن
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
tou book
لباس تکواندو
telephone book
راهنمای تلفن
waste book
دفتر باطله
telephone book
دفتر تلفن
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
white book
کتاب سفید
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
message book
دفتر یادداشت پیام
message book
دفتر پیام
minute book
دفتر وقایع
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
muster book
دفتروقایع یکان
needle book
سوزن دان کتابی
note book
دفتریاد داشت
note book
دفتر کتابچه
Orange Book
مجموعه استانداردهای Philips که قالب ROM-CD قابل ضبط را بیان میکند
order book
دفتر سفارشات
pass book
دفتر حساب جاری
peon book
دفتر ارسال مراسلات رسیدنامه
pepole of the book
اهل کتاب
mass book
کتاب نماز
mass book
زادالمعاد
herd book
نسب نامه حیوانی
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book
کتابم را دزدیدند
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
gun book
دفترچه خدمت توپ
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
job book
کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
journal book
دفتر گزارش روزانه
letter book
رونوشت نامه
letter book
کتاب رونوشت
fly book
قوطی مگس ساختگی
mass book
کتاب نماز سالیانه
picture book
کتاب عکس دار
pilot book
direction sailing
refit book
دفتر یادداشت وقایع دریایی
road book
راه نامه
road book
راهنما
run book
دفتر اجرا
run book
دفتر رانش
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
service book
کتب دعا
service book
کتب مذهبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com