English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
damping power قدرت میرایی
damping power امکان استهلاک
Other Matches
damping میرایی
damping استهلاک
damping تضعیف
damping تنظیم کار دستگاه
damping استهلاک ارتعاش
damping میرا شدن
damping خفیدگی
damping تعدیل
damping تخفیف
damping کاستن ازنوسانات دستگاه
damping خفگی
damping charactristics مشخصات خفه شدن ارتعاش
damping coefficient ضریب خفیدگی
damping coefficient ضریب میرایی
damping coil پیچک خفنده
critical damping میرائی اپریودیک
magnetic damping میرایی جریان فوکو
magnetic damping میرایی مغناطیسی
electrodynamic damping استهلاک الکترودینامیکی
internal damping میرایی داخلی
vibration damping میرایی نوسان
critical damping خفیدگی بحرانی
damping factor نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
damping winding سیم پیچی میراکننده
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
damping of instrument خفیدگی سنجه
damping force نیروی میران
damping factor ضریب میرایی
critical damping میرائی بحرانی
magnetic damping system دستگاهتنظیممغناطیسی
grid current damping میرایی جریان شبکه
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
will power <idiom> قدرت
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
in power دارای اختیارات
useful power قدرت مفید
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
power زور
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power up روشن کردن
power on روشن کردن
power up برق
useful power توان مفید
in power صاحب مقام
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
e. power قوه مجریه
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
will to power قدرت خواهی
e. power نیروی اجرایی
will-power اراده
will-power تصمیم
will-power عزم راسخ
will-power قدرت اراده
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power اقتدار و اختیار
power خاموش کردن یک وسیله
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power قوه یا توان
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power دستگاه برقی
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power توان
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power توان از دست رفته
power قوه
power انرژی
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power قدرت نیرو
power شدت
power راندن
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power حذف توان کامپیوتر
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power دولت
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power توانایی
power نیرو
power توان برقی
power اقتدار سلطه نیروی برق
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power برق
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power برتری
power توان نیرو
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power قدرت دیدذره بین
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قدرت
power زور بکاربردن
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power source منبع قدرت
power volleyball والیبال قدرتی
tractive power نیروی کشش
power user کاربر پیشرفته
radiant power شاره تابان
predictive power قدرت پیش بینی
pulling power نیروی کشش
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
power transmission انتقال انرژی
power unit پیش راننده
power turret برجک برقی
power stroke مرحله قدرت
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power supply تامین کننده برق
power supply منبع تغذیه
power supply مبدل برق
power surge برق ناگهانی
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power test ازمون قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power spectrum طیف توانی
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power supplay منبع قدرت
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power steering فرمان خودکار
power cable کابل جریان قوی
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power factor ضریب توان
power circuit مدار توان
power consumer مصرف برق
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power dissipation اتلاف قدرت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power dive شیرجه
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power cable کابل قدرت
power brake ترمز سروو
power endurance توان استقامت
power house کارخانه برق
power blower دمنده برقی
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power rammer زمین کوب مکانیکی
power shovel ماشین خاک کش
power shovel بیل مکانیکی
power of reservation حق اعتراض
power of production نیروی تولید
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
power structure ساخت قدرت
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com