Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
Other Matches
dangerous
پرخطر
dangerous
خطر ناک
dangerous materials
علائمخطر
dangerous play
بازی خطرناک
Delays are dangerous.
<proverb>
کار امروز به فردا مینداز.
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
این بر خلاف قرارداد ما است.
agreement
مطابقهء نحوی
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
قرار قبول
agreement
پیمان
agreement
موافقت
agreement
سازش
agreement
موافقتنامه
agreement
توافق
in agreement with somebody
با کسی موافقت داشتن
agreement
موافقت نامه
agreement
قراداد
agreement
قرارداد
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
to come to an agreement
یکدل شدن توافق حاصل کردن
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
come to an agreement
توافق حاصل کردن
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
agreement of arbitration
قرارداد داوری
agreement coefficient
ضریب توافق
plea agreement
توافق مدافعه
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
unilateral agreement
توافق یک جانبه
trade agreement
موافقت نامه تجاری
collective agreement
توافق جمعی
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
to fly away from an agreement
نقض عهدکردن
swap agreement
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
arbitration agreement
موافقت نامه داوری
special agreement
قرارداد ویژه
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
agreement of arguments
توافق نشانوندها
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
commodity agreement
موافقتنامه کالا
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
written agreement
قولنامه
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
concessionary agreement
امتیاز نامه
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage agreement
قرارداد دستمزد
verbal agreement
موافقت شفاهی
tenency agreement
اجاره نامه
labor agreement
موافقتنامه کار
gentlemen's agreement
موافقت شرافتمندانه
gentlemen's agreement
قول مردانه
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentelmen's agreement
موافقتنامه دوستانه
extension of the agreement
تمدید مدت قرارداد
quota agreement
موافقت سهمیه
private agreement
قرارداد خصوصی
preliminary agreement
قولنامه
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
labor agreement
قرارداد کار
lease agreement
قرارداد اجاره
letter of agreement
موافقتنامه
mutual agreement
توافق طرفین
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
gentlemen's agreement
قول جوانمردانه
potsdom agreement
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
master agreement
توافق اولیه
frame agreement
توافق اولیه
basic agreement
توافق اولیه
implicit agreement
موافقت ضمنی
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
reach an agreement
به توافق رسیدن
agreement area
سطح مورد قرارداد
skeleton agreement
توافق اولیه
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
توافق اولیه
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
bretton woods agreement
موافقت نامه برتن وودز
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
An open - dated agreement ( contract) .
قرارداد بدون مدت
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
general agreement on tariff & trade (gat
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
goods
کالا
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
goods
جنس
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods
اجناس
goods
کالاها
goods
امتعه
available goods
کالاهای موجود
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
transport of goods
حمل و نقل بار
knit goods
کالای کش بافت
knit goods
کش بافت
producer goods
کالاهای تولیدی
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer goods
کالاهای سرمایهای
on receipt of the goods
بوصول کالا
investment goods
کالاهای سرمایهای
intermediate goods
کالاهای واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطهای
inwards goods
کالاهای وارداتی
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
transport of goods
رفت و آمد بار
narrow goods
کاذی باریک
narrow goods
نوار قیطان
nondurable goods
کالاهای بی دوام
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
mixed goods
کالاهای مختلط
on receipt of the goods
برسیدن کالا
order for goods
سفارش کالا
merit goods
کالاهای ایده ال
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
merit goods
کالاهای مطلوب
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
lien on goods
حق حبس کالا
perishable goods
perishables
producer's goods
کالاهای مولد
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
the goods in question
کالای موردبحث
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods
کالاهای حمایتی
substitute goods
کالاهای جانشین
stolen goods
کالای مسروقه
stolen goods
مال مسروقه
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
to boycott goods
تحریم کردن کالا
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
valuable goods
اشیاء بهادار
valuable goods
اشیاء باارزش
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
white goods
پارچه سفید نخی
white goods
حوله سفید ملافه
yard goods
اجناس ذرعی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
goods wagon
واگنحملکالا
manufactured goods
کالایکارخانهساز
stolen goods
اموال مسروقه
staple goods
کالای بسیار ضروری
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
public goods
کالاهای عمومی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
prohibited goods
کالاهای منع شده
prohibited goods
اشیاء ممنوع
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
substandard goods
اجناس بنجل
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
spot goods
کالاهای اماده تحویل
spot goods
کالاهای موجود
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
Contraband goods.
کالای قا چاق
soft goods
کالاهای بی دوام
smuggled goods
کالای قاچاق
secondhand goods
کالاهای دست دوم
durable goods
کالاهای بادوام
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
producer's goods
مواد تولیدی
goods in transit
کالاهای عبوری
goods in pledge
کالای گروی
goods and services
کالاها و خدمات
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
goods afloat
کالای در راه
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
checking of goods
بررسی امتعه
bill of goods
فهرست تجارتی
goods intake
کالاهای دریافتی
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
capital goods
کالاهای سرمایهای
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
business goods
کالای تولیدی
goods train
قطار باربری
goods train
قطار حمل کالا
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
goods receiving
کالاهای دریافتی
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای دریافتی
bill of goods
صورت کالا
finished goods
کالاهای اماده فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com