Dictiornary-Farsi | dark adaptation | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 91 (6 milliseconds)

English	Persian
dark adaptation	انطباق با تاریکی
dark adaptation	عادت کردن به تاریکی
dark adaptation	تطبیق با تاریکی


Other Matches

adaptation	تطبیق
adaptation	سازش
adaptation	توافق
adaptation	توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation	تطبیق اقتباس
adaptation	مناسب
adaptation	توافق سازش
adaptation	انطباق
adaptation	سازواری
brightness adaptation	انطباق با درخشندگی
visual adaptation	انطباق دیداری
sensory adaptation	انطباق حسی
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
light adaptation	انطباق با روشنایی
adaptation syndrome	نشانگان انطباق
adaptation level	سطح انطباق
adaptation kit	جعبه وسایل تطبیق دهنده
adaptation kit	جعبه ابزار تطبیق
adaptation time	زمان انطباق
general adaptation syndrome	نشانگان انطباق عمومی
dark <adj.>	تیره
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
one in the dark	میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
dark <adj.>	رنگ تیره
It is getting dark.	هواتاریک می شود
dark	تیره کردن تاریک کردن
in the dark	در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
dark	تاریک
to keep dark	پنهان ماندن
in the dark <idiom>	هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
at dark	هنگام شب
at dark	درشب
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
to grow dark	تاریک شدن
dark secret	راز نهان
dark beige	رنگ کرم یا بژ تیره
pitch dark	سیاه
pitch dark	قیرگون
dark brown	رنگ قهوه ای تیره
dark grey	رنگ خاکستری تیره
pitch dark	تاریک
dark grey	رنگ موشی
dark age	دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
whistle in the dark <idiom>	سعی درفراموش کردن ترس
shot in the dark <idiom>	تیری درتاریکی
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
dark horse	تودار
A shot in the dark	تیری درتاریکی
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark horse	مرموز
dark horse	آب زیر کاه
dark glasses	عینک آفتابی
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
dark hued	تیره رنگ
dark fiber	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark bulb	نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark current	جریان تاریک
dark coloured	سیاه رنگ
dark burn	خستگی
dark blue	سرمه ای
dark blue	ابی سیر
dark horses	برنده غیرمترقبه
the dark ages	قرون وسطی
dark fibre	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark green	سبزسیر
dark horse	برنده غیرمترقبه
dark hued	سیه فام
Dark Ages	ادوارتاریک
dark lines	خطوط تاریک
the dark continent	افریقا
dark room	اتلیه
anode dark space	فضای تاریک اند
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
aston dark space	فضای تاریک استن
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
electrode dark current	جریان تاریک
I bumped into the table in the dark.	تو تاریکی خوردم به میز
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.