Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
English
Persian
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
Other Matches
brown out
کاهش جریان برق
brown
قهوهای کردن
brown
برشته کردن
brown
سرخ کردن
brown
خرمایی
Brown
قهوه ای
brown minor
براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
nut brown
رنگ شاه بلوطی
brown sugar
شکر سرخ
brown sugar
شکر خام
brown ware
سفالینه
brown study
عالم رویا و هپروت
brown-noser
متملق
brown-noser
آدم چاپلوس
nut brown
رنگ قهوهای فندقی
brown-noser
کاسه لیس
brown ball
توپقهوهای
furnace brown
قهوهای کوره
little brown jug
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
brown major
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
brown major
براون بزرگتر
brown rust
سیاهک
brown finish
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
brown iron ore
سنگ اهن قهوهای
brown air city
شهر با مه دود اسیدی
brown sequard syndrome
نشانگاه براون- سکار
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
brown iron ore
لیمونیت
spearman brown prophecy formula
فرمول پیشگویی اسپیرمن-براون
brown & sharpe wire gauge
اندازه براون- شارپ سیم
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
It is getting dark.
هواتاریک می شود
to keep dark
پنهان ماندن
in the dark
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
dark
تیره کردن تاریک کردن
dark
<adj.>
تیره
dark
تاریک
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
dark
<adj.>
رنگ تیره
at dark
هنگام شب
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
at dark
درشب
dark beige
رنگ کرم یا بژ تیره
dark secret
راز نهان
dark horse
آب زیر کاه
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
dark horse
تودار
dark horse
مرموز
to grow dark
تاریک شدن
dark grey
رنگ خاکستری تیره
dark horse
<idiom>
کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
whistle in the dark
<idiom>
سعی درفراموش کردن ترس
We lost our way in the dark.
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
A shot in the dark
تیری درتاریکی
dark glasses
عینک آفتابی
dark age
دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark grey
رنگ موشی
pitch dark
سیاه
pitch dark
قیرگون
pitch dark
تاریک
dark current
جریان تاریک
dark coloured
سیاه رنگ
dark burn
خستگی
dark bulb
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark blue
سرمه ای
dark blue
ابی سیر
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
dark adaptation
عادت کردن به تاریکی
dark adaptation
انطباق با تاریکی
Dark Ages
ادوارتاریک
the dark continent
افریقا
the dark ages
قرون وسطی
dark horses
برنده غیرمترقبه
dark fiber
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark horse
برنده غیرمترقبه
dark room
اتلیه
dark room
تاریکخانه عکاسی
dark hued
سیه فام
dark hued
تیره رنگ
dark green
سبزسیر
dark fibre
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark lines
خطوط تاریک
anode dark space
فضای تاریک اند
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
aston dark space
فضای تاریک استن
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
I am in the dark. Iam not in the picture.
من در جریان نیستم
electrode dark current
جریان تاریک
I bumped into the table in the dark.
تو تاریکی خوردم به میز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com