Dictiornary-Farsi | dark line spectrum | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک


Other Matches

line spectrum	طیف خطی
line spectrum	بیناب خطی
spectrum line	خط طیفی
multi line spectrum	طیف چند خطی
bright line spectrum	طیف خطی روشن
spectrum	قالب
spectrum	گستره تابش
spectrum	بیناب
spectrum	طیف
spectrum	خیال
spectrum	منظر شبح
spectrum	رنگهای مریی درطیف بین
spectrum	بینایی
spectrum	حیطه عمل
broad spectrum	طیف گسترده
absorption spectrum	طیف جذبی
absorption spectrum	طیف جذب
spectrum of war	زمینه ها یا طیف جنگ
absorption spectrum	طیف درآشامی
acoustic spectrum	طیف صوتی
band spectrum	طیف نواری
band spectrum	بیناب نواری
visible spectrum	طیف مرئی
ultreaviolet spectrum	طیف فرابنفش
absorption spectrum	خطوط جذبی
spectrum of war	جنگ در تمام زمینه ها
electromagnetic spectrum	طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum	میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum	طیف الکترومگنتیک
emission spectrum	طیف نشری
spectrum analysis	تجزیه بیناب
spectrum analysis	تجزیه طیف
spectrum analyser	تجزیه کننده طیف
energy spectrum	طیف انرژی
energy spectrum	بیناب انرژی
rotational spectrum	طیف چرخشی
flourescence spectrum	طیف فلوئورسانی
power spectrum	طیف توانی
frequency spectrum	بیناب فرکانس
frequency spectrum	طیف فرکانس
electric spectrum	طیف برقی
input spectrum	طیف ورودی
diffraction spectrum	طیف پراش
input spectrum	بیناب یا طیف اولیه
fraunhofer spectrum	طیف فرانهوفر
molecular spectrum	طیف مولکولی
continuous spectrum	طیف پیوسته
continuous spectrum	طیف نشری
continuous spectrum	طیف انفصالی
discrete spectrum	طیف گسسته یا انفصالی
infrared spectrum	طیف زیر قرمز
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
dark <adj.>	تیره
dark	تیره کردن تاریک کردن
one in the dark	میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
in the dark	در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
in the dark <idiom>	هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
It is getting dark.	هواتاریک می شود
dark <adj.>	رنگ تیره
at dark	درشب
at dark	هنگام شب
to keep dark	پنهان ماندن
dark	تاریک
emission spectrum lines	خطوط نشری
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
dark horse	تودار
dark horse	مرموز
dark horses	برنده غیرمترقبه
dark horse	برنده غیرمترقبه
dark horse	آب زیر کاه
dark secret	راز نهان
the dark ages	قرون وسطی
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark lines	خطوط تاریک
the dark continent	افریقا
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
pitch dark	سیاه
pitch dark	قیرگون
pitch dark	تاریک
dark hued	سیه فام
shot in the dark <idiom>	تیری درتاریکی
dark room	اتلیه
whistle in the dark <idiom>	سعی درفراموش کردن ترس
to grow dark	تاریک شدن
dark glasses	عینک آفتابی
A shot in the dark	تیری درتاریکی
dark hued	تیره رنگ
dark green	سبزسیر
Dark Ages	ادوارتاریک
dark bulb	نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark burn	خستگی
dark age	دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark adaptation	انطباق با تاریکی
dark grey	رنگ موشی
dark adaptation	عادت کردن به تاریکی
dark blue	سرمه ای
dark current	جریان تاریک
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark blue	ابی سیر
dark fibre	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark beige	رنگ کرم یا بژ تیره
dark brown	رنگ قهوه ای تیره
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
dark grey	رنگ خاکستری تیره
dark fiber	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark coloured	سیاه رنگ
high frequency region of a spectrum	ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
aston dark space	فضای تاریک استن
anode dark space	فضای تاریک اند
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
I bumped into the table in the dark.	تو تاریکی خوردم به میز
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
electrode dark current	جریان تاریک
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
line by line milling	فرز کردن سطری
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing	فاصله سطور
line to line fault	تماس خطوط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط
line	در سمت
line	صفی در خط
line	شعبه
line	ترازکردن
to come in to line	در صف امدن
on the line	هواپیمای اماده پرواز
line	محصول
mean line	خط میان
line	اراستن
the line	صف
line	اتصال فیزیکی به ارسال داده
line	دهنه
line	لجام
line	سیم
line	: خط کشیدن
line	جاده
line	خط انداختن در
line	خط دار کردن
line	بخط کردن
line	جبهه جنگ
in line	شمشیر در وضع حمله
in line	همراستا
necessary line	خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line	نسب
line	طرز
line	حدود رویه
line by line	سطر به سطر
line	خط
line	خط صف
o o line	خط دیدبانی سپاه
line	طناب خط
o o line	خط تقسیم دیدبانی
line	پوشاندن
line	استرکردن
down the line	ضربه از کنار زمین
down line	بار کردن پایین خطی
on line help	کمک مستقیم
below the line	درامد یا هزینه غیر مترقبه
old line	محافظه کار
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line	لاین
line	لوله منفردی در سیستم سیالات
line	رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line	رشته
line	خط زدن
line	ردیف
line-up	ردیف ایستادن تیم
line-up	به ترتیب ایستادن
by-line	خط فرعی راه اهن
in line <idiom>	با محدودیت متداول
line-up	به خط شدن
out of line <idiom>	ناصحیح
line up <idiom>	سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
Are you still on the line?	هنوز پشت تلفن هستی؟
line up <idiom>	به درستی میزان کردن
line up <idiom>	به صف کردن
line up	به ترتیب ایستادن
by-line	خط دوم یافرعی
line up	به خط شدن
by-line	کار یاشغل اضافی وزائد
Which line goes to ... ?	کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line	در خط
Are you still on the line?	خط را قطع نکردی؟
line	سطر
line	: خط
line of d.	مرز
line of d.	حد فاصل