Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
dark room
تاریکخانه عکاسی
dark room
اتلیه
Search result with all words
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
Other Matches
It is getting dark.
هواتاریک می شود
dark
<adj.>
تیره
dark
تیره کردن تاریک کردن
dark
<adj.>
رنگ تیره
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
at dark
درشب
at dark
هنگام شب
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
dark
تاریک
in the dark
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
to keep dark
پنهان ماندن
dark current
جریان تاریک
to grow dark
تاریک شدن
Dark Ages
ادوارتاریک
dark fibre
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark green
سبزسیر
dark hued
تیره رنگ
the dark ages
قرون وسطی
dark lines
خطوط تاریک
dark coloured
سیاه رنگ
dark bulb
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark burn
خستگی
dark adaptation
انطباق با تاریکی
dark adaptation
عادت کردن به تاریکی
dark hued
سیه فام
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
dark blue
ابی سیر
dark blue
سرمه ای
dark horse
<idiom>
کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
dark horses
برنده غیرمترقبه
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
whistle in the dark
<idiom>
سعی درفراموش کردن ترس
pitch dark
سیاه
dark horse
مرموز
dark horse
آب زیر کاه
dark beige
رنگ کرم یا بژ تیره
dark age
دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark glasses
عینک آفتابی
dark fiber
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
dark grey
رنگ خاکستری تیره
dark grey
رنگ موشی
A shot in the dark
تیری درتاریکی
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark horse
تودار
dark secret
راز نهان
We lost our way in the dark.
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
the dark continent
افریقا
pitch dark
قیرگون
dark horse
برنده غیرمترقبه
pitch dark
تاریک
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
I am in the dark. Iam not in the picture.
من در جریان نیستم
I bumped into the table in the dark.
تو تاریکی خوردم به میز
electrode dark current
جریان تاریک
aston dark space
فضای تاریک استن
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
anode dark space
فضای تاریک اند
room
وسیع تر کردن
room
اطاق
room
انبار
Get out of the room.
از اتاق بروبیرون
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
room
مسکن گزیدن منزل دادن به
in the room of
بجای
in the room of
درعوض
room
مجال
room
محل موقع
room no
اطاق شماره 3
room
فضا
room
جا
room
خانه
still room
شربتخانه
the f. of a room
اثاثیه اطاق
room
اتاق
in my room
در اتاقم
May I see the room?
آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
these room let well
نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
take your w to another room
اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
waiting room
اطاق انتظار
reception room
اتاق پذیرایی
wainscoting of a room
کار چوبی داخل اطاق
upper room
بالاخانه اطاق فوقانی
reception room
اتاق انتظار
reception room
پذیرشگاه
tea-room
کافه
tea-room
رستوران
tea-room
چایخانه
to spray a room
امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
crew's room
اتاقخدمه
dimmer room
تاریکخانه
engine room
اتاقموتور
ware room
انبار کردن مخزن
ware room
انبار گمرک
ware room
انبارکالا
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
ware room
بارخانه
common room
اتاق استادان
common room
باشگاه دانشجویان
common room
تالار دانشجویان
war room
اتاق عملیات
leg room
جا برای پاها
leg room
پا جا
men's room
مستراح مردانه
war room
اتاق جنگ
tiring room
محل تعویض لباس هنرپیشه
ladies' room
مستراح زنانه
reading room
اتاق قرائت
reading room
خوانشگاه
reading room
قرائت خانه
control room
اتاقکنترل
keeping-room
اتاق نشیمن
first focal room
اولیناتاقمرکزی
a double room
یک اتاق دو نفره
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
a sinlge room
یک اتاق یک نفره
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
a single room
یک اتاق یک نفره
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
Do you have a room with a better view?
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
I slipped into the room .
یواشکی وارد اطاق شد
elbow room
<idiom>
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
Room 123
اتاق 123
What is my room number?
شماره اتاق من چند است؟
waiting-room
اتاق انتظار
assmbly-room
اتاق همایش
consulting room
اتاقمعاینه
torpedo room
اتاقکاژدر
service room
اتاقسرویسدهی
second focal room
دومیناتاقمرکزی
room thermostat
اتاقکترموستاد
rehearsal room
اتاقتمریننمایش
pump room
اتاقپمپ
laundry room
اتاقکلبایشویی
double room
اتاقدونفره
incident room
اتاقبازجوئی
Make some room here.
یک قدری اینجا جا باز کن
There is no room for doubt.
جای تردید نیست
Mary is in the next room.
ماری در اتاق پهلویی است.
We are cramed for room.
جایمان تنگ است
spare room
اتاقمخصوصمیهمانان
room service
سرویسداخلاتاق
morning room
اتاقنورگیر
We entered the room together .
باهم وارد اطاق شدیم
incommoded by want of room
ناراحت از حیث
bed room
اطاق خواب
sleeping room
خوابگاه
damp room
اطاق نمناک
cycle of the room
دورقمر
cycle of the room
گردش ماه
crush room
گردش گاه بازیگرخانه
counting room
دفترخانه
coffee room
اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
coffee room
خوارک خانه
coding room
اطاق رمز
cloak room
اطاق رختکن
cleaning room
اطاق شستشو
distorted room
اتاق خطاانگیز
dwelling room
اطاق نشیمن
house room
جا
house room
یورت
house room
اطاق
he swung out of the room
باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
hardening room
اطاق سخت گردانی
gun room
مخزن مهمات درکشتی
gun room
اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
guard room
پاسدارخانه
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
furnace room
فضای داخل کوره
fire room
اطاق دیگ بخار ناو
elbow room
ازادی عمل
boiler room
اطاق دیگ بخار
back room
محوطه بین خط پایانی ودیوار
drawing room
سالن پذیرایی
sitting room
اتاق نشیمن
dressing room
رختکن
dressing room
اطاق ویژه ارایش
dressing room
اطاق رخت کن
standing room
جای ایستادن
guest-room
اطاق مهمان
guest room
اطاق مهمان
operating room
اطاق عمل
operating room
جایگاه عمل
waiting-room
اطاق انتظار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com