English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
data bank بانک داده ها
data bank بانک اطلاعات
data bank base data
data bank پایگاه داده
data bank پایگاه داده ها
data bank بانک اطلاعاتی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
bank کپه کردن
bank بانکداری کردن
bank در بانک گذاشتن
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank کناره توده
bank سکو
bank کرانه دیواری
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank بطورمتراکم
bank کپه کردن بلند شدن
bank بانک
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
to bank واریزکردن
bank ساحل
bank لب
bank کنار
bank بانک ضرابخانه
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
world bank بانک جهانی
bank switching راه گزینی محدوده
memory bank بانک حافظه
bank transfers انتقالات بانکی
central bank بانک مرکزی
confirming bank بانک تائید کننده
collecting bank بانک وصول کننده
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
issuing bank بانک صادر کننده
loan bank بانک وامی
germplasm bank بانک گونه ها
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
loan bank بانک استقراضی
foot bank پیاده رو
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
development bank بانک توسعه
guide bank دیوار هادی سد
bank stock سهام بانک
bank sluice دریچه تخلیه
bank of deposit بانک پس انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
bank of issue بانک ناشر اسکناس
bank of lamps مقاومت با لامپ ردیفی
bank of trancformer دسته مبدل
bank overdraft استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank overdraft حساب جاری
bank overdraft بدهی به بانک
bank paper اسکناس
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
bank notes اسکناس
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank sluice دریچه کنترل
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank revetment پوشش ساحل
bank reserves ذخایر بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank protection ساحلبانی
bank protection ساحل داری
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank paving فرش کناره
bank paper سفته
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank <idiom> بانک کوچک
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
fog bank مه انباشت
fog bank تودهی مه
savings bank صندوق پس انداز
account with [at] a bank حساب بانکی
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
penny bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
presenting bank بانک ارائه کننده
piggy bank قللک
penny bank دیناری
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank بانک پرداخت کننده
opening bank بانک باز کننده اعتبار
negotiating bank بانک معامله کننده
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
national bank بانک ملی
mortgage bank بانک رهنی
remitting bank بانک واگذارنده
sand bank تپه زیرابی
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank انبار مازاد
savings bank صندوق پس انداز
savings bank قللک
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
monopoly bank بانک انحصاری
bank bill اسکناس
bank acceptance دریافتی
authorized bank بانک مجاز
blood bank بانک جمع اوری خون
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank بانک پس انداز
bank statements صورت حساب بانکی
bank bond تعهد
bank charges هزینههای بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank check چک بانکی
bank bill حواله بانکی
bank advance وام بانکی
bank charges bank
bank acceptance قبولی بانکی
bank bond ضمانت بانکی
advising bank اعلام میکند
bank rate نرخ بهره بانکی
bank rate نرخ بانک
bank rate نرخ بانکی
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank accounts حساب بانکی
bank account حساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
river bank ساحل رودخانه
bank holidays تعطیلات رسمی
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
bank holidays تعطیلات بانکی
advising bank بانک ابلاغ کننده
accepting bank بانک قبول کننده
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank بانک قبولی نویس
oyster bank پرورشگاه صدف
merchant bank بانک بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
bank statement صورت حساب بانکی
bank bill برات بانک
bank failures ورشکستگی بانک
bank failure ورشکستگی بانکی
bank expansion گسترش بانکی
bank effect اثر کناره رودخانه
bank effect اثر دیواره کانال
bank draft حواله بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank genesis پیدایش دیواره
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank guarantee ضمانت بانکی
bank note پول
bank note اسکناس
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank liabilities تعهدات بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank interest بهره بانکی
bank note چک تضمین شده
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank draft برات بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle زاویه سراشیب مسیر
bank deposit سپرده بانکی
bank annuities هم نامیده شده
bank discount تنزیل بانکی
bank angle زاویه شیب ساحل
bank development گسترش شبکه بانکی
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank discount تخفیف بانکی
bank asset دارائی بانک
turn and bank indicator کنترلکنندهشیبوچرخش
turn and bank knob دکمهشیبوچرخش
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
indirect bank protection کناره بندی غیر مستقیم
To borrow money from a bank . ا زبانک پول قرض گرفتن
Does the bank acknowledge your signature ? آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
This check is on bank Melli . این چه بعهده بانک ملی است
Dont count (bank)on me. روی من حساب نکنید
To open an account at the bank. دربانک حساب بازکردن
bank balance sheet تراز نامه بانک
drawen on the national bank عهده بانک ملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com