English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
data center مرکز داده ها
data center مرکز داده
Search result with all words
data processing center مرکز داده پردازی
data processing center مرکز پردازش داده
data processing center مرکزداده پردازی
Other Matches
center to center method روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
center سانتر
center مرکز
off center خارج از مرکز
center کیان
center گروه مرکزی
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center نقط ه میانی چیزی
center متمرکز نقطه اتکاء
center کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center متمرکز کردن
center تمرکز یافتن
center نقطه گره
off-center <idiom> عجیب وغریب
center میان
center مجمع
center وسط ونقطه مرکزی
center درمرکز قرارگرفتن
center strop نوار پهن تور تنیس
center spuare زاویه تمرکز
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center strap نوار پهن تور تنیس
center piece میانه
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
center sleeve مرغک ماشین تراش
center wing بال میانی
center section بال میانی
center punch مرکز منگنه
center punch مرکز سوراخ
speech center مرکز گویایی
center punch سنبه نشان
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
center of gravity گرانیگاه
center of gravity مرکز ثقل
center of distribution مرکز پخش
center of dispersion مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion مرکز پراکندگی
center of burst مرکزاصابت گلوله
center of burst مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy مرکز تعادل شناوری
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
center mark مرکز سوراخ
center line مرکزدوران
center of gravity مرکزگرایی
center of buoyancy مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
symmerty center مرکز تقارن
center of symmerty مرکز تقارن
center of resistance مرکز مقاومت
center of pressure مرکز فشار
center of mass مرکز جرم
center of mass مرکز حجم هدف
center of mass مرکز هیولای هدف
center of mass مرکز هدف
center of lift مرکز برا
center of impact مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of gyration نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center line خط صفر
center stripe خط میانی زمین
dead center مرکز سکون و بی حرکتی
local center مرکز محلی
luminescent center هسته لومینسانس
message center مرکز پیام
nerve center مرکز عصبی
nerve center مرکزفرماندهی
operation center مرکز عملیات
pintle center نقطه لولا
pintle center مرکز لولای جنگ افزار
information center مرکز اطلاعات
primary center مرکز عمده
primary center مرکز اولیه
provision center مرکز توشه
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
inversion center مرکز وارونگی
dead center نقطه مرگ
diffracting center مرکز پراشنده
direction center مرکز هدایت عملیات
direction center مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
documentation center مرکز اسناد
education center مرکز اموزش
education center اموزشگاه
feeding center مرکز تغذیه
filter center مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center مرکزتوزیع اطلاعات
four center arch قوس جناغی چهار پرگاری
information center مرکز جمع اوری اطلاعات
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
regional center مرکز منطقهای
relay center مرکز باز پخش
convalescent center بیمارستان ثابت منطقهای
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
control center مرکزکنترل
control center مرکز کنترل عملیات
computing center مرکز محاسبات
computer center مرکز کامپیوتر
community center مرکزاجتماع
community center ساختمان محل انجمن
communication center مرکزارتباطات
communication center مرکز مخابرات
chiral center مرکز کایرال
three center bonding پیوند سه مرکزی
center web مرکز چرخ
cost center مرکز هزینه زا
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
reserve center مرکز احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
respiratory center مرکز تنفسی
school center مرکز اموزش
training center مرکز اموزش
shopping center مرکز فروش
shopping center بازار
signal center مرکز مخابرات
signal center مرکزارتباطات
signal center مرکز پیام
sleep center مرکز خواب
switching center مرکز راه گزینی
cost center تمرکز هزینه
center web هسته
center line خط وسط زمین
after top center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
detention center بازداشتگاه
brain center مرکز مغزی
wheel center مرکز چرخ
burst center مرکز ترکش
burst center مرکز گلوله
vasoconstrictor center مرکز انقباض عروق
center sleeve مرکز مجوف
center back بک میانی
center back بازیگر میانی خط عقب
center base میدان مرکزی
center bit مته سه نبش
center board ته قایق بادبانی
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
aerodynamic center مرکز ایرودینامیکی
active center مرکز فعال
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
dead center <idiom> کاملا وسط
The city center . میدان ( مرکز ) شهر
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
battery center مرکز اتشبار
before bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
center circle دایره وسط زمین
center circle دایره میانی
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center forward سانترفوروارد
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward بازیگر نوک حمله
center gage مرکز سنج
center gravity گرانیگاه
center grinding سنگ چاقو تیزکنی
center grinding دستگاه سنگ متمرکز
center ice قسمت بی طرف زمین
center land خط میانی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center drill مته متمرکز
center distance فاصله مرکزی
center distance فاصله ازمرکز
center lathe ماشین تراش متمرکز
center line اسه
center drill مته مرکز
center line خط میانی زمین
center line خط محور
center line خط مرکز
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
action information center مرکز اخبار تاکتیکی
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
rehabilitation training center مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
action information center مرکزاطلاعات تاکتیکی
international switching center مرکز سوئیچینگ بین المللی
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
disciplinary training center مرکز اموزش زندانیان نظامی
information processing center مرکز پردازش اطلاعات
carpooling center [American E] مرکز همسفری
fire direction center مرکز هدایت اتش
carpooling center [American E] بنگاه همسفری
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
disciplinary training center دارالتادیب
dead center position نقطه مرگ بالا یا پایین
dead center ignition نقطه انفجار
day care center مهد کودک
attendance center [British E] بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
message switching center مرکز گزینش پیام
main center office مرکز اصلی ارتباطات
dead center ignition نقطه اشتعال
blade center of pressure مرکز فشار تیغه
computer center manager مدیر مرکز کامپیوتر
center threequarter back بک وسط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com