Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
data preparation device
دستگاه اماده سازی داده
Other Matches
data preparation
داده امایی
data preparation
امایش داده ها
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data storage device
دستگاه ذخیره داده
data entry device
دستگاه داده دهی
industrial data collection device
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
preparation
تهیه کردن اتش
preparation
تیرتهیه
preparation
تیرتهیه اجراکردن
preparation
پیش بینی
preparation
اماده کردن
preparation
اتش تهیه
preparation
پیش بینی کردن
preparation
امادگی اماده سازی
preparation
تهیه و ارایش
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
آماده کردن چیزی
it is in preparation
در دست تهیه است
preparation
امایش
preparation
تمهید
preparation
پستایش امادش
preparation
تهیه مقدمات
preparation
تهیه
preparation
تدارک
preparation
تدارک دیدن
preparation
اقدام مقدماتی
preparation
اماده سازی
preparation
امادگی
preparation for the eclipse
آمادگیبرایخسوف
preparation for the eclipse
کسوف
the preparation day
روز تهیه
preparation time
زمان تهیه
acute preparation
حیوان کشی از روی ترحم
artillery preparation
تیر تهیه توپخانه
artillery preparation
اتش تهیه توپخانه
preparation of food
تهیه خوراک
preparation of attack
شمشیرباز اماده حمله
counter preparation
ضد تهیه
preparation fire
تیر تهیه
counter preparation
تیر ضد تهیه
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
preparation fire
اتش تهیه
frost protection preparation
ضدیخ
molding sand preparation plant
واحد تهیه ماسه قالب گیری
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
device
اپارات
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
وسیله جانبی
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
حیله
device
فزاره
device
الت
device
دستگاه اسباب وسیله
device
تجهیزات
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
دستگاه
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
PRN برای پورت چاپگر
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
چاشنی
device
خارضامن
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device name
نام دستگاه
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
شیوه
device
وسیله
device
اسباب
device
شعار دستگاه
device
ضامن
device
اختراع
device
تمهید
device
عامل
device
ابزار
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
device cluster
گروه دستگاه
point device
کاملا راست
overload device
فیوز گرمایی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
electroreceptive device
وسیله برقی
peripheral device
دستگاه جنبی
device code
کد دستگاه
illuminating device
تجهیزات روشنایی
passive device
دستگاه منفعل
point device
بی عیب
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
safety device
ضامن
safety device
دستگاه ضامن
pull device
عامل کششی
pull device
ماسوره کشش مین
pressure device
عامل فشاری مین
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device
وسایل قید و بست
point device
بسیار درست
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device
دستگاه ارتباطی
dedicated device
دستگاه اختصاصی
pressure device
ماسوره فشاری
pointing device
دستگاه اشاره گر
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
overcurrent device
دستگاه حفافت
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device independence
مستقل از دستگاه
device independence
استقلال دستگاه
device number
شماره دستگاه
device status
وضعیت دستگاه
discrete device
دستگاه گسسته
display device
دستگاه نمایش
firing device
ماسوره مین
drawing device
دستگاه ترسیمه
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
firing device
عامل منفجرکننده
firing device
ماسوره
gripping device
متعلقات گیره و بست
ignition device
وسیله احتراق
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device flag
پرچم دستگاه
output device
دستگاه خروجی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
device dependent
وابسته به دستگاه
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
mapping device
دستگاه نگاشت
logic device
دستگاه منطقی
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
input device
دستگاه ورودی
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
timing device
وسیله
analog device
دستگاه انالوگ
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
synchronous device
دستگاه همزمان
analog device
دستگاه قیاسی
active device
دستگاه کنشی
warning device
وسیلههشدار
timing device
ساعتی
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
locking device
ابزار
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
fastening device
پوچگیره
physical device
ابزار مادی
military device
اسباب ارتشی
active device
دستگاه فعال
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
synchronous device
دستگاه همگام
safety device
خارضامن
bending device
کج گیر
binary device
دستگاه دو حالته
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
bistable device
دستگاه دوپایا
sighting device
وسیله نشانه روی
lifting device
ابزار بالا بر
sequential device
دستگاه ترتیبی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه ذخیره
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
storage device
دستگاه ذخیره سازی
symbolic device
دستگاه سمبلیک
storage device
دستگاه انباره
audio device
دستگاه سمعی
storage device
دستگاه انبارش
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
storage device
انباره
mass storage device
دستگاه انبوه ذخیره
firing pull device
ماسوره کششی مین
metal detection device
دستگاه فلزیاب
safety locking device
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
metal detecting device
دستگاه فلزیاب
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
slat tilt device
وسیلهسرازیریمیله
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
time delay device
دستگاه تاخیردار
mass storage device
دستگاه تل انبارش
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
optical recognition device
دستگاه تشخیص نوری
pipe bending device
لوله خمکن
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com