Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
English
Persian
date stamp
مهرتاریخ
Other Matches
to stamp out
فرو نشاندن
stamp
تمبر یا مهرزدن
stamp
استامپ
to stamp out
خردکردن
he is not of that stamp
را ندارد
he is not of that stamp
جنم ان
he is not of that stamp
ازان جنس نیست
stamp out
فرونشاندن
stamp out
<idiom>
کاملاخراب کردن
stamp out
خرد کردن
to stamp out
خواباندن
stamp
پابزمین کوبیدن مهر زدن
stamp
نوع
stamp
پست جنس
stamp
تمبر
stamp
نقش بستن منقوش کردن
stamp
نشان دار کردن کلیشه زدن
stamp
نشان
stamp
چاپ
stamp
نقش باسمه
stamp
تمبر پست الصاق کردن
stamp
منگنه کردن تمبرزدن
stamp
مهر
to stamp the ground
با پا روی زمین کوبیدن
To stamp the ground .
با پا بزمین کوبیدن
stamp rack
مهرچرخدندهدار
to stamp
[your foot]
پا به زمین کوبیدن
butter stamp
قالب کره سازی
to stamp
[your feet]
با پاها محکم کوبیدن
[راه رفتن]
to stamp your foot
پای خود را محکم کوبیدن
rubber-stamp
تصدیق کردن
rubber-stamp
با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamp
مهر لاستیکی
rubber stamp
تصدیق کردن
rubber stamp
با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber stamp
مهر لاستیکی
stamp pad
جوهردانمهر
trading stamp
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
stamp mill
ماشین پرس یا منگنه
stamp one's foot
پا به زمین زدن
to stamp on the mind
خاطر نشان کردن
stamp on the mind
خاطر نشان کردن
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
stamp duty
حق تمبر
stamp duty
تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duties
حق تمبر
men of that stamp
این قبیل مردان
stamp duties
پول تمبر
numbering stamp
مهرمخصوصشماره
food stamp
تمبر خوراک
postage stamp
تمبر پست
stamp tax
تمبر عوارض تمبر مالیاتی
to stamp on the memory
در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory
ذهنی کردن
to stamp the snow off your boots
با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
The stamp doesnt stick.
این تمبر نمی چسبد
food stamp program
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
to date
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
She will only date you if you ...
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
of even date
دارای همان تاریخ
no date
بی تاریخ
value date
تاریخ ارزش
out-of-date
<idiom>
از مد افتاده (دمد)
date
خرما
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
the date was not specified
نشده بود
value date
تاریخ اجرا والور
date
فرمان DATE
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
up to date
امروزی تازه مطابق روز
date
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
up-to-date
تازه
up-to-date
بهنگام
up-to-date
مطابق اخرین طرز
up-to-date
متداول
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
up to date
تجدید نظر کردن
up to date
تصحیح شده
up to date
تازه
date
قرار دادن داده در یک متن
date
تاریخ روز و ماه و سال
date
قدیمی
up to date
بهنگام
up to date
جدید
date
در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
up to date
مطابق اخرین طرز
up to date
متداول
up to date
مطابق روز
up-to-date
مطابق روز
out of date
قدیمی
out of date
منقضی شده
out of date
از تاریخ گذشته
date
تاریخ
date
زمان
date
نخل تاریخ
date
درخت خرما
up-to-date
تصحیح شده
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
out of date
منسوخه
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date
موعد
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
up-to-date
امروزی تازه مطابق روز
up-to-date
جدید
date
سنه
date
مدت معین کردن
up-to-date
تجدید نظر کردن
out of date
از مد افتاده
date
[appointment]
وعده ملاقات
schedule date
موعد طبق برنامه
system date
تاریخ سیستم
date-stone
[سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
date
[appointment]
قرار ملاقات
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
date tree
درخت خرما
date of birth
تاریخ تولد
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
sell-by date
فروشبراساستاریخمصرف
date of birth
تاریختولد
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
date
[appointment]
تاریخ
termination date
تاریخ پایان
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
date labourer
معادل daysman
date of acquisition
تاریخ خریداری
date of acquisition
تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
date of maturity
موعد
date of maturity
تاریخ انقضاء
date of maturity
موعد پرداخت
date of payment
موعد پرداخت
date of shipment
تاریخ حمل
date of maturity
تاریخ سررسید
date palm
درخت خرما
date labourer
کارگر روزمزد
date labour
کار روز مزد
acceptance date
تاریخ قبولی
backdating date
پیش تاریخ
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date
تاریخ ترفیع
closing date
تاریخ انقضاء
closing date
اخرین روز اخرین فرصت
completion date
تاریخ تکمیل
completion date
تاریخ انجام کار
creation date
تاریخ افرینش
creation date
تاریخ ایجاد
critical date
مدت زمان بحرانی
current date
تاریخ جاری
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
date plum
خرماندو
due date
تاریخ سررسید
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
julain date
تاریخ ژولین
effective date
تاریخ اجرا
expiration date
تاریخ انقضا
expiry date
تاریخ انقضاء
expiry date
سررسید
julain date
تقویم ژولین
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
due date
موعدمقرر
due date
تاریخ تادیه
letter of even date
نامه همین تاریخ
maturity date
موعد
post date
تاریخ اینده گذاشتن
delivery date
تاریخ تحویل
due date
سر رسید
due date
موعد مقرر
post date
پیش تاریخ کردن
due date
سررسید
maturity date
تاریخ سررسید
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
due at a specified date after sight
موجل
to date a letter forward
کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
due at a specified date after sight
مدت دار
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
international date line
خط موافقتنامه بین المللی
date time group
گروه ساعت و زمان
due at a specified date after sight
وعده دار
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
date time group
گروه تاریخ و زمان
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
date on which a bill falls due
موعد پرداخت برات یا سفته
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com