Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
date time group
گروه تاریخ و زمان
date time group
گروه ساعت و زمان
Other Matches
value date
تاریخ ارزش
out of date
از مد افتاده
date
سنه
date
تاریخ
date
موعد
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
date
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date
زمان
date
نخل تاریخ
value date
تاریخ اجرا والور
date
خرما
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
out-of-date
<idiom>
از مد افتاده (دمد)
out of date
از تاریخ گذشته
out of date
منقضی شده
out of date
قدیمی
out of date
منسوخه
date
درخت خرما
date
در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
date
قدیمی
up to date
تجدید نظر کردن
up to date
امروزی تازه مطابق روز
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
up to date
تصحیح شده
up to date
مطابق روز
up to date
متداول
up to date
مطابق اخرین طرز
up to date
جدید
up to date
بهنگام
up-to-date
تازه
up-to-date
بهنگام
up-to-date
جدید
date
تاریخ روز و ماه و سال
date
قرار دادن داده در یک متن
date
فرمان DATE
up-to-date
تجدید نظر کردن
up-to-date
امروزی تازه مطابق روز
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
up-to-date
تصحیح شده
up-to-date
مطابق روز
up-to-date
متداول
up to date
تازه
no date
بی تاریخ
date
مدت معین کردن
up-to-date
مطابق اخرین طرز
She will only date you if you ...
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
to date
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
of even date
دارای همان تاریخ
the date was not specified
نشده بود
date labourer
کارگر روزمزد
date labourer
معادل daysman
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
date of acquisition
تاریخ خریداری
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
date of acquisition
تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
date of maturity
تاریخ انقضاء
date of birth
تاریختولد
date labour
کار روز مزد
closing date
تاریخ انقضاء
closing date
اخرین روز اخرین فرصت
completion date
تاریخ تکمیل
completion date
تاریخ انجام کار
creation date
تاریخ افرینش
creation date
تاریخ ایجاد
basic date
تاریخ ترفیع
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
critical date
مدت زمان بحرانی
backdating date
پیش تاریخ
current date
تاریخ جاری
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
date of maturity
تاریخ سررسید
date of maturity
موعد
date of maturity
موعد پرداخت
expiry date
تاریخ انقضاء
expiration date
تاریخ انقضا
due date
موعد مقرر
due date
تاریخ سررسید
due date
سررسید
date of birth
تاریخ تولد
due date
تاریخ تادیه
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
effective date
تاریخ اجرا
due date
موعدمقرر
expiry date
سررسید
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
date of shipment
تاریخ حمل
date palm
درخت خرما
date-stone
[سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
date plum
خرماندو
delivery date
تاریخ تحویل
acceptance date
تاریخ قبولی
date tree
درخت خرما
due date
سر رسید
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
maturity date
تاریخ سررسید
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
date of payment
موعد پرداخت
letter of even date
نامه همین تاریخ
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
julain date
تقویم ژولین
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
date
[appointment]
قرار ملاقات
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
maturity date
موعد
date
[appointment]
وعده ملاقات
date stamp
مهرتاریخ
termination date
تاریخ پایان
system date
تاریخ سیستم
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
post date
تاریخ اینده گذاشتن
date
[appointment]
تاریخ
julain date
تاریخ ژولین
sell-by date
فروشبراساستاریخمصرف
schedule date
موعد طبق برنامه
post date
پیش تاریخ کردن
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
to date a letter forward
کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
due at a specified date after sight
مدت دار
international date line
خط موافقتنامه بین المللی
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
due at a specified date after sight
وعده دار
due at a specified date after sight
موجل
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
date on which a bill falls due
موعد پرداخت برات یا سفته
group
شیعه
group
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
t group
گروه حساسیت اموزی
out group
برون گروه
t group
گروه T
group
گروه
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group
جمع اوری چندین چیز با هم
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group
دسته بندی کردن
group
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
حزب
group
ناوگروه
group
گروه رزمی
in group
گروه خودی
we group
گروه خودی
group
دسته
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group
انجمن
group
جمعیت گروه بندی کردن
group
دسته دسته کردن
group
جمع شدن
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
dead group
زاویه بیروح
diastereotopic group
گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
detail group
دسته ماموربیگاری
detail group
قسمت بیگاری
phosphoryl group
گروه فسفریل
open group
گروه باز
pile group
دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
primary group
گروه نخستین
point group
گروه نقطهای
sporadic group
گروه نامنظم
[ریاضی]
dead group
زمین بیروح
deactivating group
گروه کم کننده فعالیت
product group
کالاهی مشابه
repeating group
الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task group
گروه ماموریت زمینی
criterion group
گروه ملاک
thiocarbonyl group
گروه تیوکربونیل
coordinated group
گروه کوئوردینانسی
control group
گروه گواه
command group
گروه فرماندهی
coacting group
گروه همکار
closed group
گروه بسته
carboxylic group
کروه کربوکسیلی
carbonyl group
گروه کربونیل
bridging group
گروه پل شده
reference group
گروه مرجع
finite group
گروه متناهی
[ریاضی]
salvage group
گروه بازیابی وسایل
salvage group
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
selected group
گروه گزیده
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
side group
گروه جانبی
commutative group
گروه جابجاپذیر
spelling group
حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
standardization group
گروه معیاریابی
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com