English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
English Persian
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
Other Matches
datum داده ها
datum مبدا
datum مبنا
datum مفروض
datum پایه
datum ماخذ
datum اطلاع
datum داده
datum سطح مقایسه
datum سطح مبنا
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
datum یک واحد داده
datum اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
datum level سطح اب دریا
datum deck پل مبنا
datum plane سطح مبنای اب دریا
datum plane افق مبنا
datum plane سطح مبنای ارتفاع
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
datum line خط مبنای سنجش
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
datum line خط مقایسه
datum line خط مبداء
datum line خط مبنا
datum level سطح اب ازاد
datum line خط پایه
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
sense datum امر محسوس وقابل تحلیل
altitude datum ارتفاع از سطح دریا
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
sense datum شیی محسوس
datum time ساعت تعیین محل زیردریایی
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
known datum point ایستگاه معلوم
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
chart datum مبنای عمق نقشه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
reference datum سطح افق بار یاوزن هواپیما
to buoy something [up] به کسی [چیزی] الهام بخشیدن
to buoy something [up] به کسی [چیزی] دل دادن
to buoy something [up] چیزی را به میزان بالا آوردن
to buoy something [up] چیزی را بالا روی آب آوردن
buoy رهنمای شناور
buoy راهنمای شناور در اب
buoy بویه
buoy بویه دریایی
buoy شناور ساختن
can buoy بویه استوانهای
buoy روی اب نگاهداشتن
buoy جسم شناور
buoy کویچه روابی
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
lower water datum معدل پس رفت اب دریا
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
reflector buoy بویه بازتاب
ring of the buoy shackle bouy
sea buoy بویه طرف دریا
reflector buoy بویه بازتابنده
anchorage buoy بویه لنگرگاه
anchor buoy بویه لنگر
spar buoy بویه تیر مانند
spar buoy بویه میلهای
wreck buoy بویه کشتی غرق شده
wreck buoy نشانه کشتی غرق شده
cylindrical buoy شیاراستوانهای
pillar buoy پایهشناور
conical buoy شناورمخروطی
buoy pendant زنجیر مهار بویه
quarantine buoy بویه قرنطینه
life buoy حلقه نجات غریق
life buoy بویه نجات
life buoy حلقه نجات
buoy shackle بخوی بویه
buoy tender کشتی بویه گذار
buoy tender ناو بویه گذار
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
dan buoy بویه نشانه
danger buoy بویه خطر
breeches buoy بویه نجات
light buoy راهنمای شناور چراغدار
mooring buoy بویه لنگر
position buoy بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
position buoy بویه موقعیت
nun buoy بویه مخروطی
mooring buoy بویه مهار
short scope buoy بویه شناور قائم
short scope buoy بویه پایه کوتاه
port hand buoy بویه سمت چپ
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
mid channel buoy بویه میان گذرگاه
starboard hand buoy بویه سمت راست
telegraph cable buoy بویه کابل
high focal plane buoy ارتفاعکانونیپروانهراهنمایشناور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com