English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
dead alive کسل کننده
dead alive خسته کننده
dead alive یک نواخت
Other Matches
alive برقدار
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ? مگر زنده است ؟
alive حساس
come alive <idiom> فعال ماندن
alive سرشار
alive روشن سرزنده
alive در قید حیات
keep alive اند تحریک
alive زنده
to eat somebody alive بر کسی کاملا غلبه شدن
to eat somebody alive کسی را کاملا شکست دادن
to bury alive زنده بگورکردن یاگذاشتن
catch em alive کاغذ مگس گیر
skin alive <idiom> سرزنش کردن،کتک زدن
He is stI'll alive (living). هنوززنده است
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
dead even کاملا مساوی
dead against درست مقابل
from the dead ازمیان مردگان
dead as a d. بکلی مرده
dead even دقیقا برابر
dead بی پتانسیل
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
dead مرده
dead توپ کم جان
dead گوی بولینگ ضعیف
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead متوفی
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead ساکن
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead مسکوت
dead بی حس
dead مات
dead مهجور
dead منسوخ کهنه
dead storage گنجایش مرده
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead storage مانداب
dead storage حجم مرده
dead slow خیلی اهسته
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead time زمان مرده
dead valley خشکرود
dead type حروف پخشی
dead type حروف پخش کردن
dead time وقت تلف شده
dead time زمان گمگشته
dead reckoning محل فرضی
dead rent اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead stock کالای بنجل
dead stock کالای بدون خریدان
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead market بازار کساد
dead market بازار کم فروش
dead mines مینهای خنثی شده
dead mines مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead pledge گرو زمین و کالا
dead reckoning نقطه فرضی
dead sea بحرمیت
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead rise فاصله مرده
dead reckonning پرواز کور
dead reckonning ناوبری کور
dead sea دریای لوط
dead spot نقطه خنثی
dead spot منطقه ساکت
dead space زاویه بیروح فضای کور
dead space ناحیه کور
dead space فضای راکد
dead space فضای مرده
dead soils خاکهای مرده
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
dead records بایگانی راکد
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
The battery is dead. باتری خالی شده است.
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
over one's dead body <idiom> هرگز
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
dead to the world <idiom> زود به خواب رفتن
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead-light پنجره ثابت
dead-house مرده شوی خانه
Be a dead ringer for someone <idiom> شباهت زیاد دو نفر
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
dead tired <idiom> خیلی خسته واز پا افتاده
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
to f. a dead horse کوشش بی فایده کردن
the quick and the dead زندگان ومردگان
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
half dead نیم جان
the dead of winter چله زمستان
playing dead مرده نمایی
dead zone زاویه بیروح
dead wire سیم بی برق
dead water مانداب
to f. a dead horse اب درهاون کوبیدن
ye living and the dead زندگان و مردگان
dead bolt زبانهگوی
dead end <idiom> به آخرخط رسیدن
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center <idiom> کاملا وسط
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
dead ahead <idiom> درست درپشت ،قبل
The battery is dead. باتری تمام شده است.
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
Never!over my dead body . صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead duck آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
dead volume حجم مرده
dead mark انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead load پایه پل
dead halt توقف مطلق
dead group زمین بیروح
dead group زاویه بیروح
dead ground زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground اتصال به زمین کشنده
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file پرونده راکد
dead hearted سنگدل
dead hedge پرچین گیاهان خشک
dead hours ساعات خاموشی در شب
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead letter نامه غیر قابل توزیع
dead letter قانون منسوخ
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead hearted بی عاطفه
dead in the water متوقف در اب
dead in the water متوقف در دریا
dead house جنازهای
dead house مردهای
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead fence پرچین
dead eye گره کور
dead engine موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead weight وزن خشکه
dead heats مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends بن بست
dead ends سر هرز
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end بن بست
dead end سر هرز
dead weight وزن بی اوار
dead weight ویژه وزن
dead weight خودوزن
dead pull کوشش بیهوده
dead lift کوشش بیهوده
dead beat بی نوسان
dead weights وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights خودوزن
dead weights ویژه وزن
dead weights وزن بی اوار
dead weights وزن خشکه
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead end انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead march مارش عزا
dead colour رنگ دست اول
dead coil پیچک هرز
dead center نقطه مرگ
dead center مرکز سکون و بی حرکتی
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead burned انتهای اشتعال
dead band نوار مرده
dead ball توپ خارج ازبازی
dead ball توپ مرده
dead astern درست پاشنه
dead colour رنگ ضعیف
dead copy اخبارچیده شده
dead copy اخبارکهنه
dead march موزیک عزا
dead march اهنگ عزا
dead loss زیان ناخالص
dead lock مانع
dead lock گیر کردن گیر
dead lock اشکال
dead lock کوچه بن بست
dead lock وقفه
dead earth اتصال زمین
dead drunk بکلی مست
dead drunk سست خراب
dead dog ادم بی معنی
dead dog چیزبی بها
dead astern درست در سمت پاشنه ناو
dead area زاویه بیروح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com