English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
dead group زاویه بیروح
dead group زمین بیروح
Other Matches
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group ناوگروه
group گروه رزمی
group جمع شدن
group دسته دسته کردن
group جمعیت گروه بندی کردن
group انجمن
group گروه
group دسته
group حزب
group جمع اوری چندین چیز با هم
in group گروه خودی
we group گروه خودی
out group برون گروه
t group گروه T
t group گروه حساسیت اموزی
group مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group جمع کردن چندین وسیله با هم
group مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group دسته بندی کردن
group شیعه
group نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead مرده
dead گوی بولینگ ضعیف
dead even دقیقا برابر
dead even کاملا مساوی
dead as a d. بکلی مرده
dead مهجور
dead against درست مقابل
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead بی پتانسیل
dead مسکوت
dead مات
dead ساکن
dead توپ کم جان
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
from the dead ازمیان مردگان
dead بی حس
dead منسوخ کهنه
dead متوفی
group mark نشان گروه
group test ازمون گروهی
group index اندیس گروه
group theory نظریه گروهها
group interview مصاحبه گروهی
group index شاخص گروه
group identification همانند سازی گروهی
group frequency بسامد گروهی
group factors عاملهای گروهی
group of targets گروه اماجها
group teaming ریخته گری گروهی
group of targets گروه هدفها
group norms هنجارهای گروهی
group pressure فشار گروهی
group membership عضویت گروهی
group printing چاپ گروهی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group selector سلکتور گروهی
group mark علامت گروه
group separator جداساز گروه
group structure ساخت گروهی
group dynamics پویش گروهی
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
group drive محرکه گروهی
detail group دسته ماموربیگاری
diastereotopic group گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
encounter group گروه رویارویی
end group گروه انتهایی
entering group گروه وارد شونده
entry group گروه واجد شرایط
experimental group گروه ازمایشی
feeding group گروه تغذیه کننده
feeding group قسمت خوراک دهنده
formal group گروه رسمی
group acceptance پذیرش گروهی
detail group قسمت بیگاری
functional group گروه عاملی
group discussion بحث گروهی
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
group consciousness اگاهی گروهی
group casting ریخته گری گروهی
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
group casting ریخته گری
group captain سرهنگ هوایی
group atmosphere جو گروهی
group analysis تحلیل گروه
deactivating group گروه کم کننده فعالیت
group contagion سرایت گروهی
gas group گروه گاز
group theory نظریه گروهی
Group theory نظریه گروه ها [ریاضی]
interest group علایقگروهی
group practice گروهپزشکی
ginger group افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
adverbial group گروه قیدی
within group variance پراکنش درون گروهی
user group گروه کاربران
user group گروه استفاده کننده
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
thiocarbonyl group گروه تیوکربونیل
task group گروه ماموریت زمینی
task group ناو گروه مامور اجرای عملیات
tail group مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
noun group گروهکلمات
splinter group گروهجداییطلب
management group ائتلاف تجاری
management group ائتلاف چند شرکت
extra-group ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
finite group گروه متناهی [ریاضی]
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
sporadic group گروه نامنظم [ریاضی]
business group شرکت سهامی [شرکت]
symmetry group گروه تقارن
substituent group گروه استخلافی
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
open group گروه باز
norm group گروه هنجار
natural group گروه طبیعی
minority group گروه اقلیت
membership group گروه عضویت
marginal group گروه حاشیهای
local group گروه محلی
leaving group گروه ترک کننده
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
infinite group گروه نامتناهی
hydrogxyl group گروه هیدروکسیل
phosphoryl group گروه فسفریل
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
standardization group گروه معیاریابی
spelling group حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
side group گروه جانبی
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
selected group گروه گزیده
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
salvage group گروه بازیابی وسایل
repeating group الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
reference group گروه مرجع
product group کالاهی مشابه
primary group گروه نخستین
point group گروه نقطهای
group velocity سرعت گروهی
aiming group عوامل مثلث گیری
acid group گروه اسیدی
acidic group گروه اسید
acidic group گروه اسیدی
air group گروه هوایی
air group گروه هوایی یک ناو
alkyl group گروه الکیل
alkyl group گروه الکیلی
amino group گروه امینی
acid group گروه اسید
abelian group گروه ابلی
pressure group گروه فشار
age group گروه سنی
age group گروه سالخور
blood group گروه خونی
blood group تعیین کردن
blood group گروه خون
peer group گروه همسالان
group therapy گروه درمانی
armor group گروه زرهی
armor group گروه زره تانک
army group گروه ارتش
bridging group گروه پل شده
carbonyl group گروه کربونیل
closed group گروه بسته
coacting group گروه همکار
command group گروه فرماندهی
commutative group گروه جابجاپذیر
coordinated group گروه کوئوردینانسی
criterion group گروه ملاک
bridged group گروه پل شده
boat group ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
artillery group گروه توپخانه
attack group گروه تک
attack group گروه تک به ساحل
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
battle group گروه نبرد
beach group گروه خدمات ساحلی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
between group variance پراکنش میان گروهی
aiming group دستگاه مثلث گیری
carboxylic group کروه کربوکسیلی
control group گروه گواه
dead ends سر هرز
Be a dead ringer for someone <idiom> شباهت زیاد دو نفر
dead-house مرده شوی خانه
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
half dead نیم جان
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com