English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dead heat مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
Other Matches
dead مرده
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead even کاملا مساوی
dead even دقیقا برابر
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
from the dead ازمیان مردگان
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead as a d. بکلی مرده
dead against درست مقابل
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead بی حس
dead منسوخ کهنه
dead مهجور
dead توپ کم جان
dead گوی بولینگ ضعیف
dead متوفی
dead ساکن
dead مات
dead مسکوت
dead بی پتانسیل
heat حرارت دادن
heat گرم کردن
heat مسابقه مقدماتی
heat گرم شدن داغ شدن
heat گرما حرارت
heat ذوب
heat شارژ
heat بار
heat گرمی
heat گرما
heat value گرمای احتراق
sensible heat انتالپی
sensible heat گرمای محسوسه
heat value ارزش گرمایی
sensible heat محتوای گرمایی
heat value گرمای سوختن
heat حرارت
heat تندی خشم
heat عصبانیت
heat بهیجان امدن
heat گرم کردن برانگیختن
heat دوره فحل
heat فحلیت
heat طلب شدن جانور
heat تحریک جنسی زنان
heat نوبت
heat اشتیاق وهله
dead space فضای راکد
dead rise فاصله مرده
dead rent اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead records بایگانی راکد
dead soils خاکهای مرده
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
dead reckonning ناوبری کور
dead reckonning پرواز کور
dead spot نقطه خنثی
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead space فضای مرده
dead space ناحیه کور
dead slow خیلی اهسته
dead shot تیر اشتباه
dead space زاویه بیروح فضای کور
dead spot منطقه ساکت
dead sea دریای لوط
dead sea بحرمیت
dead shot تیر خطا
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead loss زیان ناخالص
dead lock گیر کردن گیر
dead lock اشکال
dead lock کوچه بن بست
dead lock وقفه
dead earth اتصال زمین
dead drunk بکلی مست
dead drunk سست خراب
dead dog ادم بی معنی
dead dog چیزبی بها
dead march اهنگ عزا
dead march موزیک عزا
dead march مارش عزا
dead reckoning نقطه فرضی
dead reckoning محل فرضی
dead pledge گرو زمین و کالا
dead mines مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead mines مینهای خنثی شده
dead copy اخبارچیده شده
dead market بازار کم فروش
dead lock مانع
dead market بازار کساد
dead mark انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead copy اخبارکهنه
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
dead end <idiom> به آخرخط رسیدن
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
dead tired <idiom> خیلی خسته واز پا افتاده
half dead نیم جان
dead to the world <idiom> زود به خواب رفتن
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
over one's dead body <idiom> هرگز
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center <idiom> کاملا وسط
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
the quick and the dead زندگان ومردگان
to f. a dead horse کوشش بی فایده کردن
to f. a dead horse اب درهاون کوبیدن
ye living and the dead زندگان و مردگان
dead bolt زبانهگوی
dead duck آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
Never!over my dead body . صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
dead ahead <idiom> درست درپشت ،قبل
The battery is dead. باتری تمام شده است.
The battery is dead. باتری خالی شده است.
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time زمان مرده
dead storage حجم مرده
dead storage گنجایش مرده
dead storage مانداب
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock کالای بنجل
dead stock کالای بدون خریدان
dead time زمان گمگشته
dead time وقت تلف شده
dead type حروف پخش کردن
the dead of winter چله زمستان
playing dead مرده نمایی
dead zone زاویه بیروح
dead wire سیم بی برق
dead water مانداب
dead volume حجم مرده
dead valley خشکرود
dead type حروف پخشی
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead colour رنگ ضعیف
dead hedge پرچین گیاهان خشک
dead file پرونده راکد
dead fence پرچین
dead eye گره کور
dead engine موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
dead pull کوشش بیهوده
dead lift کوشش بیهوده
Be a dead ringer for someone <idiom> شباهت زیاد دو نفر
dead-house مرده شوی خانه
dead freight هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead hearted بی عاطفه
dead hearted سنگدل
dead halt توقف مطلق
dead group زمین بیروح
dead group زاویه بیروح
dead ground زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground اتصال به زمین کشنده
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead-light پنجره ثابت
dead beat بی نوسان
dead heats مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends بن بست
dead ends سر هرز
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end بن بست
dead end سر هرز
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead weight وزن خشکه
dead weights وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights خودوزن
dead weights ویژه وزن
dead weights وزن بی اوار
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight خودوزن
dead weight ویژه وزن
dead weight وزن بی اوار
dead end انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead center نقطه مرگ
dead astern درست در سمت پاشنه ناو
dead area زاویه بیروح
dead area منطقه بیروح
dead alive یک نواخت
dead alive خسته کننده
dead alive کسل کننده
dead air هوای راکد
dead ahead درست سینه
dead ahead درست درسمت سینه ناو
dead ahead درست در سینه ناو
dead astern درست پاشنه
dead ball توپ مرده
dead ball توپ خارج ازبازی
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
dead coil پیچک هرز
dead colour رنگ دست اول
dead center مرکز سکون و بی حرکتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com