English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
dead load پایه پل
dead load شاسی اتومبیل
dead load وزن ثابت و متعلقات ان
dead load بار ازمایشی
dead load بار مرده
dead load بار ساکن
dead load همیشه بار
dead load بارمرده
dead load بار دائم
Other Matches
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
from the dead ازمیان مردگان
dead even دقیقا برابر
dead as a d. بکلی مرده
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
dead against درست مقابل
dead even کاملا مساوی
dead مرده
dead متوفی
dead ساکن
dead مات
dead توپ کم جان
dead مهجور
dead منسوخ کهنه
dead مسکوت
dead بی پتانسیل
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead بی حس
dead گوی بولینگ ضعیف
dead band نوار مرده
dead ball توپ خارج ازبازی
dead ball توپ مرده
dead astern درست پاشنه
dead astern درست در سمت پاشنه ناو
dead area منطقه بیروح
dead area زاویه بیروح
dead burned انتهای اشتعال
dead drunk سست خراب
dead dog ادم بی معنی
dead dog چیزبی بها
dead copy اخبارکهنه
dead copy اخبارچیده شده
dead colour رنگ ضعیف
dead colour رنگ دست اول
dead coil پیچک هرز
dead spot نقطه خنثی
dead center نقطه مرگ
dead center مرکز سکون و بی حرکتی
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead drunk بکلی مست
dead alive یک نواخت
dead in the water متوقف در دریا
dead house جنازهای
dead house مردهای
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours ساعات خاموشی در شب
dead hedge پرچین گیاهان خشک
dead hearted بی عاطفه
dead hearted سنگدل
dead halt توقف مطلق
dead group زمین بیروح
dead in the water متوقف در اب
dead letter قانون منسوخ
dead alive خسته کننده
dead alive کسل کننده
dead air هوای راکد
dead ahead درست سینه
dead ahead درست درسمت سینه ناو
dead ahead درست در سینه ناو
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
to f. a dead horse کوشش بی فایده کردن
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead letter نامه غیر قابل توزیع
dead ground زمین واقع در زاویه بیروح
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
dead time وقت تلف شده
dead time زمان گمگشته
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time زمان مرده
dead storage حجم مرده
dead storage گنجایش مرده
dead storage مانداب
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock کالای بنجل
dead stock کالای بدون خریدان
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead spot منطقه ساکت
dead type حروف پخش کردن
dead type حروف پخشی
the quick and the dead زندگان ومردگان
to f. a dead horse اب درهاون کوبیدن
half dead نیم جان
ye living and the dead زندگان و مردگان
dead bolt زبانهگوی
dead duck آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
the dead of winter چله زمستان
playing dead مرده نمایی
dead zone زاویه بیروح
dead wire سیم بی برق
dead water مانداب
dead volume حجم مرده
Never!over my dead body . صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead valley خشکرود
dead space زاویه بیروح فضای کور
dead space ناحیه کور
dead space فضای راکد
dead mines مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead mines مینهای خنثی شده
dead market بازار کم فروش
dead market بازار کساد
dead mark انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead march مارش عزا
dead march موزیک عزا
dead march اهنگ عزا
dead loss زیان ناخالص
dead lock مانع
dead lock گیر کردن گیر
dead lock اشکال
dead lock کوچه بن بست
dead lock وقفه
dead pledge گرو زمین و کالا
dead reckoning محل فرضی
dead space فضای مرده
dead soils خاکهای مرده
dead slow خیلی اهسته
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
dead sea دریای لوط
dead sea بحرمیت
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead rise فاصله مرده
dead rent اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead records بایگانی راکد
dead reckonning ناوبری کور
dead reckonning پرواز کور
dead reckoning نقطه فرضی
dead earth اتصال زمین
dead ground اتصال به زمین کشنده
dead ends بن بست
dead weight خودوزن
dead-light پنجره ثابت
dead-house مرده شوی خانه
dead lift کوشش بیهوده
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
Be a dead ringer for someone <idiom> شباهت زیاد دو نفر
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
dead weight ویژه وزن
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead heats مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead group زاویه بیروح
dead ends سر هرز
dead wood میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead heat مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead end بن بست
dead weight وزن خشکه
dead end سر هرز
dead end انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead weight وزن بی اوار
dead weights وزن خشکه
dead beat بی نوسان
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
dead ahead <idiom> درست درپشت ،قبل
dead weights خودوزن
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead engine موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead eye گره کور
dead fence پرچین
dead file پرونده راکد
dead freight هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead center <idiom> کاملا وسط
dead pull کوشش بیهوده
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
dead weights وزن بی اوار
The battery is dead. باتری خالی شده است.
The battery is dead. باتری تمام شده است.
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
over one's dead body <idiom> هرگز
dead to the world <idiom> زود به خواب رفتن
dead end <idiom> به آخرخط رسیدن
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
dead weights ویژه وزن
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
dead tired <idiom> خیلی خسته واز پا افتاده
dead weight tonnage گنجایش باری
dead ball line خطاوتتوپ
dead bowl area منطقهاوتتوپبولینگ
dead reckonning tracer میز ناوبری کور
dead turn of armature دور هرز ارمیچر
dead center ignition نقطه انفجار
It is in the bag . It is a dead cert. ردخورد ندارد (حتمی است )
dead reckonning tracer وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
dead reckoning tracer نشانگر نقطه یا محل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com