English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dead pledge گرو زمین و کالا
Other Matches
pledge وثیقه
pledge بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge بسلامتی نوش
pledge باده نوشی بسلامتی کسی
pledge بیعانه
pledge وثیقه ضمانت
pledge متعهد شدن التزام دادن
pledge مال گروی
pledge گروگذار گروگذاشتن
pledge گرو گذاشتن وثیقه
pledge التزام سپردن
pledge مال مورد وثیقه
pledge عین مرهونه
pledge رهن گذاشتن
pledge متعهد کردن
pledge درگروگان
pledge گرو
to take out of pledge از گرو دراوردن
pledge رهن
take out of pledge از گرو دراوردن
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
safe pledge وجه الکفاله
pledge one's honor قول شرف دادن
safe pledge کفالت
to pledge one's word قول یا پیمان دادن
to put in pledge گرو گذاشتن
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
under pledge of secrecy با قول کتمان مطلب
pledge one's honour قول شرف دادن
to pledge one's honour قول شرف دادن
redeem of pledge فک وثیقه
give as a pledge گرو گذاشتن
put in pledge گرو گذاشتن
goods in pledge کالای گروی
pledge of security امان
the goods are orlie in pledge کالا در گرو اوست
pledge [archaic] [guaranty] وثیقه
pledge [archaic] [guaranty] تضمین
creditor secured by pledge طلبکاری که رهینه در دست دارد
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
dead even کاملا مساوی
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
dead even دقیقا برابر
dead as a d. بکلی مرده
dead مات
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead بی پتانسیل
dead منسوخ کهنه
dead ساکن
dead مهجور
dead توپ کم جان
dead گوی بولینگ ضعیف
dead متوفی
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead against درست مقابل
dead مسکوت
dead مرده
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
from the dead ازمیان مردگان
dead بی حس
dead time وقت تلف شده
dead time زمان گمگشته
dead type حروف پخش کردن
dead type حروف پخشی
dead valley خشکرود
dead volume حجم مرده
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead wire سیم بی برق
dead water مانداب
dead time زمان مرده
dead storage حجم مرده
dead slow خیلی اهسته
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
dead sea دریای لوط
dead sea بحرمیت
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead rise فاصله مرده
dead rent اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead records بایگانی راکد
dead reckonning ناوبری کور
dead reckonning پرواز کور
dead reckoning نقطه فرضی
dead reckoning محل فرضی
dead soils خاکهای مرده
dead space فضای مرده
dead storage گنجایش مرده
dead storage مانداب
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock کالای بنجل
dead stock کالای بدون خریدان
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead spot نقطه خنثی
dead spot منطقه ساکت
dead space زاویه بیروح فضای کور
dead space ناحیه کور
dead space فضای راکد
dead mines مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead zone زاویه بیروح
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
The battery is dead. باتری خالی شده است.
The battery is dead. باتری تمام شده است.
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead-light پنجره ثابت
dead-house مرده شوی خانه
Be a dead ringer for someone <idiom> شباهت زیاد دو نفر
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
over one's dead body <idiom> هرگز
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
dead bolt زبانهگوی
ye living and the dead زندگان و مردگان
to f. a dead horse اب درهاون کوبیدن
to f. a dead horse کوشش بی فایده کردن
the quick and the dead زندگان ومردگان
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
half dead نیم جان
the dead of winter چله زمستان
dead duck آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
Never!over my dead body . صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
dead to the world <idiom> زود به خواب رفتن
dead tired <idiom> خیلی خسته واز پا افتاده
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
dead end <idiom> به آخرخط رسیدن
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center <idiom> کاملا وسط
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
dead ahead <idiom> درست درپشت ،قبل
playing dead مرده نمایی
dead load بار مرده
dead hours ساعات خاموشی در شب
dead hedge پرچین گیاهان خشک
dead hearted بی عاطفه
dead halt توقف مطلق
dead group زمین بیروح
dead group زاویه بیروح
dead ground زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground اتصال به زمین کشنده
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead house مردهای
dead house جنازهای
dead load بار ازمایشی
dead load وزن ثابت و متعلقات ان
dead load شاسی اتومبیل
dead load پایه پل
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead hearted سنگدل
dead letter نامه غیر قابل توزیع
dead letter قانون منسوخ
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water متوقف در اب
dead in the water متوقف در دریا
dead freight هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file پرونده راکد
dead fence پرچین
dead weight وزن بی اوار
dead weight وزن خشکه
dead heats مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends بن بست
dead ends سر هرز
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end بن بست
dead end سر هرز
dead weight ویژه وزن
dead weight خودوزن
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead eye گره کور
dead engine موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead pull کوشش بیهوده
dead lift کوشش بیهوده
dead beat بی نوسان
dead weights وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights خودوزن
dead weights ویژه وزن
dead weights وزن بی اوار
dead weights وزن خشکه
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead end انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead load بار ساکن
dead colour رنگ ضعیف
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead burned انتهای اشتعال
dead band نوار مرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com