English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
English Persian
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
Other Matches
collecting جمع شدن
collecting جمع اوری کردن
collecting وصول کردن
collecting جمع اوری کردن جمع کردن
collecting گرداوردن
collecting وصل کردن
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting point نقطه جمع اوری
collecting vessel مجرایدریافتی
collecting funnel قیفدریافت
collecting point منطقه تجمع
collecting tee سه راهی جمع کننده
collecting system شبکه فاضلاب
collecting of the current دریافت جریان
collecting main شبکه دریافت
collecting main شبکه جمع کننده
collecting drain زهکش
collecting debts وصول مطالبات
collecting books وصول مطالبات
collecting bank بانک وصول کننده
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
collecting system مجموعه جمع کننده
collecting tank شاه مخزن
collecting tank مخزن مادر
current-collecting shoe کششگردآورندهلاستیک
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
agency عامل
using agency یکان استفاده کننده
agency عاملیت
agency واسطه
outside agency شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
agency قسمت
agency دایره
agency اژانس شعبه
using agency مقام استفاده کننده
agency نماینده
agency نمایندگی
agency وکالت
agency گماشتگی ماموریت
agency وساطت
agency پیشکاری دفترنمایندگی
agency کارگزاری
agency کارگزار دلال
agency of communications شعبه ارتباطات
executing agency مقام اجرا کننده
news agency بنگاه خبرگزاری
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
executing agency شعبه اجرایی
financial agency اداره دارایی
financial agency اداره مالیه
employment agency آژانسکاریابی
forwarding agency نمایندگی حمل و نقل
free agency فاعل مختاری
news agency آژانس خبری
regional agency موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
operating agency شعبه عامل
operating agency قسمت اجرایی
travel agency آژانس مسافرتی
collection agency عامل جمع اوری اخبار
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
translation agency دارالترجمه
travel agency اژانس مسافرتی
advertising agency آژانس تبلیغاتی
agency of communications منبع ارتباط
translation agency دفتر ترجمه
translation agency موسسه ترجمه
travel agency اژانس مسافری
claimant agency اداره کارپردازی
Central Intelligence Agency مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
real estate agency بنگاه معاملات املاک
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
international atomic energy agency اژانس بین المللی انرژی اتمی
debt بدهی داشتن
debt بدهکاربودن
the d. of a debt پرداخت بدهی
to be in debt بدهی داشتن
to be in debt مقروض بودن
to get into debt بدهی پیداکردن
to get into debt وام پیداکردن
to get into debt بدهکارشدن
debt قرض
in debt بدهکار
debt بدهی
debt قصور
debt وام
debt دین
debt غین
payment of an debt وفاء دین
preferential debt دین ممتازه
specialty debt تعهدات مستند به اسناد رسمی
public debt بدهی دولت
present debt دین حال
private debt بدهی خصوصی
proof of debt دلیل طلب
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
public debt قرضه عمومی
run in debt قرض بهم رساندن
payment of a debt اداء دین
To be in debt up to ones ears. غرق بدهی بودن
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness صرف نظر از بدهکاری
debt cut صرف نظر از بدهکاری
debt relief بخشش بدهکای
debt forgiveness بخشش بدهکای
debt cut بخشش بدهکای
debt rescheduling تجدید نظر در شرایط وام
to run into debt قرض بالا آوردن
To be up to ones ears in debt. تا خرخره درقرض بودن
debt perpetrator خطاکار در بدهی
verification of debt تشخیص مطالبات
debt perpetrator مرتکب بدهی
bad debt طلب غیر قابل وصول
debt collector کارگزاروصول طلب
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt enforcement درخواست طلب وصول
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt of honour وام شرافتی
debt of honour بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature مرگ
debt of nature اجل
debt of record دین قانونی
debt of record بدهی قانونی record of court محکوم به
debt outstanding وام معوقه
debt collector وصول کننده طلب
attachment of debt توقیف طلب
bad debt طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
acknowladgement of debt قبول بدهی
acknowledgement of debt اقرار به بدهی
an active debt بدهی با ربح
arrears of debt دیون معوقه
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
crown debt وام بدولت
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt advice اعلامیه بدهکار
debt balance مانده بدهکار
debt burden بار بدهی
debt service پرداخت اصل و فرع
deep in debt تا گردن زیر بدهی
indgement debt محکوم به
judgment debt محکوم به مالی
judgement debt محکوم به
judgement debt دادخواسته
national debt قرضه ملی
national debt بدهی ملی
national debt قرض ملی
net debt بدهی خالص
oxygen debt بدهی اکسیژن
oxygen debt وام اکسیژن
passive debt وام بی بهره
immersed in debt گرفتاربدهی
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
execution for debt اقدام برای طلب وصول
floating debt بدهی متغیر
funded debt وام تنخواه دار
up to the eyes in debt تا گردن زیر بدهی
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
good debt طلب وصول شدنی
immersed in debt فرو رفته در فرض
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
national debt burden بار قرضه ملی
To be in the red . To contract a debt . قرض بالاآوردن
debt collection for realisation property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
debt income ratio نسبت قروض به درامد ملی
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
discharging from an obligation or a debt ابراء ذمه
to pay off a debt [mortgage] بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
debt due at a future time دین موجل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com