Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
Other Matches
discount
تخفیف
discount
نزول
discount
تخفیف دادن
discount
برات را نزول کردن
discount
تنزیل
discount
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discount
کاستن
discount with
تنزیل کردن برات
volume discount
مقدار
bank discount
تخفیف بانکی
bank discount
تنزیل بانکی
discount broker
دلال تنزیل
discount house
موسسه تنزیل
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
bank discount
سپردههای بانکی
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
cash discount
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
trade discount
تخفیف تجاری
discount without recourse
تنزیل بدون حق رجوع
trade discount
تخفیف صنفی
volume discount
تخفیف
discount of goods
تخفیف روی کالا
discount rate
نرخ نزول
quantity discount
تخفیف کلی
quantity discount
میزان تخفیف
rate of discount
نرخ تخفیف
discount register
دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
discount rate
میزان تخفیف
discount rate
نرخ تخفیف
rate of discount
نرخ تنزیل
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
cash discount
تخفیف نقدی
quantity discount
مقدار تخفیف
loyalty discount
تخفیف مشتریان دائم
discount rate
نرخ ثابت نزول بانکی
loyalty discount
تخفیف وفاداری
bank rate of discount
نرخ رسمی تنزیل
social discount rate
نرخ تنزیل اجتماعی
private rate of discount
نرخ تنزیل خصوصی
discount rate policy
سیاست نرخ تنزیل
the d. of a debt
پرداخت بدهی
in debt
بدهکار
to get into debt
بدهکارشدن
to get into debt
بدهی پیداکردن
to be in debt
مقروض بودن
to be in debt
بدهی داشتن
debt
قرض
debt
قصور
debt
وام
debt
بدهی
debt
غین
debt
بدهکاربودن
to get into debt
وام پیداکردن
debt
بدهی داشتن
debt
دین
to run into debt
قرض بالا آوردن
public debt
بدهی دولت
passive debt
وام بی بهره
payment of a debt
اداء دین
payment of an debt
وفاء دین
preferential debt
دین ممتازه
present debt
دین حال
private debt
بدهی خصوصی
proof of debt
دلیل طلب
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
public debt
قرضه عمومی
oxygen debt
وام اکسیژن
run in debt
قرض بهم رساندن
debt relief
بخشش بدهکای
debt forgiveness
بخشش بدهکای
verification of debt
تشخیص مطالبات
To be in debt up to ones ears.
غرق بدهی بودن
To be up to ones ears in debt.
تا خرخره درقرض بودن
debt rescheduling
تجدید نظر در شرایط وام
debt cut
صرف نظر از بدهکاری
specialty debt
تعهدات مستند به اسناد رسمی
debt cut
بخشش بدهکای
debt perpetrator
مرتکب بدهی
debt perpetrator
خطاکار در بدهی
debt relief
صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness
صرف نظر از بدهکاری
bad debt
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
debt collector
وصول کننده طلب
debt collector
کارگزاروصول طلب
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt of honour
وام شرافتی
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature
اجل
debt of record
دین قانونی
debt of record
بدهی قانونی record of court محکوم به
debt outstanding
وام معوقه
bad debt
طلب غیر قابل وصول
debt burden
بار بدهی
acknowladgement of debt
قبول بدهی
acknowledgement of debt
اقرار به بدهی
an active debt
بدهی با ربح
arrears of debt
دیون معوقه
attachment of debt
توقیف طلب
consolidated debt
بدهی یک کاسه شده
crown debt
وام بدولت
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt advice
اعلامیه بدهکار
debt balance
مانده بدهکار
debt service
پرداخت اصل و فرع
deep in debt
تا گردن زیر بدهی
up to the eyes in debt
تا گردن زیر بدهی
immersed in debt
گرفتاربدهی
indgement debt
محکوم به
judgment debt
محکوم به مالی
judgement debt
محکوم به
judgement debt
دادخواسته
national debt
قرضه ملی
national debt
بدهی ملی
national debt
قرض ملی
net debt
بدهی خالص
oxygen debt
بدهی اکسیژن
immersed in debt
فرو رفته در فرض
funded debt
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
good debt
طلب وصول شدنی
floating debt
بدهی متغیر
funded debt
وام تنخواه دار
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
debt of nature
مرگ
debt enforcement
درخواست طلب وصول
national debt burden
بار قرضه ملی
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
debt income ratio
نسبت قروض به درامد ملی
To be in the red . To contract a debt .
قرض بالاآوردن
discharging from an obligation or a debt
ابراء ذمه
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
to pay off a debt
[mortgage]
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
debt due at a future time
دین موجل
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com