Dictiornary-Farsi | debt of nature | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 176 (9 milliseconds)

English	Persian
debt of nature	مرگ
debt of nature	اجل


Other Matches

nature	نوع
by nature	طبیعتا
by nature	بالطبیعه
by nature	طبعا"
second nature	طبیعت ثانوی
in the course of nature	بطریق عادی
against nature	مخالف طبیعت
against nature	غیر اخلاقی غیر طبیعی
against nature	معجز نشان
in nature	همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
nature	طبع
nature	فطرت
nature	سرشت
nature	نوع خاصیت
nature	گونه
nature	افرینش
nature	ماهیت خوی
nature	گوهر
nature	ذات
nature	طبیعت
nature	طبیعت سرشت
nature	خمیره
nature	ماهیت
diseases of this nature	اینگونه ناخوشی ها
gift of nature	هدیه طبیعت
inanimate nature	جهان جمادات
nature of the operation	ماهیت عملیات
nature reserve	اندوختگاه طبیعی
nature reserve	اندوختگاه نیادی
four forces of nature	چهار نیروی بنیادی طبیعت
original nature	طبع اغازین
relieve nature	ادرار کردن
relieve nature	سر قدم رفتن
to relieve nature	سر قدم رفتن
good nature	خوش خویی
good nature	خوش خلقی
ease nature	سر قدم رفتن
guardian by nature	پدر
he has a good nature	خوشخو است
he has a good nature	خوش طبع است
he has a good nature	خوش حالت است
hu man nature	طبیعت انسانی
i a the beauties of nature	من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
to ease nature	سر قدم رفتن
guardian by nature	قیم طبیعی
gift of nature	نعمت طبیعت
immovable by nature	مال غیر منقول ذاتی
freaks of nature	غرائب طبیعت
dame nature	مادرطبیعت
human nature	فطرت
It is in the nature of things.	این موضوع ذاتا اینطور است.
human nature	ماهیت آدم
contrary to nature	بر خلاف طبیعت
Mother Nature	طبیعت
Mother Nature	طبیعت مهربان
attack on nature	آسیبمحیطزیست
nature trail	مسیرعلامتگذاریشده
nature [of things]	سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
call of nature <idiom>	احتیاج به دستشویی داشتند
human nature	طبیعت انسان
contrary to nature	بطور معجزه
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
they are cured by nature	طبیعت انها را درمان میکند
to relieve nature	ادرار کردن
to answer the call of nature <idiom>	به توالت رفتن [اصطلاح روزمره]
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
goods of perishable nature	اموال سریع الفساد
His request was in the nature of a command.	خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
nature nurture controversy	مجادله سرشت- پرورش
it occurs in nature as a gas	در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
all nature looked green	طبیعت سراسر سبز بود
all nature looked green	همه جا سبز بود
strict nature reserve	اندوختگاه طبیعی بازداشته
in debt	بدهکار
to get into debt	بدهکارشدن
to get into debt	بدهی پیداکردن
to be in debt	بدهی داشتن
to be in debt	مقروض بودن
the d. of a debt	پرداخت بدهی
to get into debt	وام پیداکردن
debt	قصور
debt	دین
debt	غین
debt	قرض
debt	بدهی
debt	بدهکاربودن
debt	وام
debt	بدهی داشتن
The color harmony in nature is very interesting.	هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
His action is in the nature of sour grapes.	اززور پسی اینکار رامی کند
sexual intercourse of doubful nature	نزدیکی به شبهه
sexual intercourse of doubful nature	وطی به شبهه
His sculptures blend into nature as if they belonged there.	مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
private debt	بدهی خصوصی
crown debt	طلب دولتی بستانکاری دولتی
crown debt	وام بدولت
consolidated debt	بدهی یک کاسه شده
attachment of debt	توقیف طلب
arrears of debt	دیون معوقه
an active debt	بدهی با ربح
acknowledgement of debt	اقرار به بدهی
acknowladgement of debt	قبول بدهی
verification of debt	تشخیص مطالبات
specialty debt	تعهدات مستند به اسناد رسمی
To be in debt up to ones ears.	غرق بدهی بودن
To be up to ones ears in debt.	تا خرخره درقرض بودن
debt forgiveness	صرف نظر از بدهکاری
debt relief	صرف نظر از بدهکاری
debt perpetrator	خطاکار در بدهی
debt perpetrator	مرتکب بدهی
bad debt	طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt	طلب غیر قابل وصول
to run into debt	قرض بالا آوردن
debt cut	صرف نظر از بدهکاری
immersed in debt	فرو رفته در فرض
debt rescheduling	تجدید نظر در شرایط وام
debt cut	بخشش بدهکای
debt forgiveness	بخشش بدهکای
debt relief	بخشش بدهکای
good debt	طلب وصول شدنی
debt limit	حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt finance	افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
indgement debt	محکوم به
judgment debt	محکوم به مالی
judgement debt	محکوم به
judgement debt	دادخواسته
national debt	قرضه ملی
national debt	بدهی ملی
debt of honour	وام شرافتی
debt of honour	بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
immersed in debt	گرفتاربدهی
funded debt	وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
funded debt	وام تنخواه دار
floating debt	بدهی متغیر
execution for debt	اقدام برای طلب وصول
up to the eyes in debt	تا گردن زیر بدهی
deep in debt	تا گردن زیر بدهی
debt service	پرداخت اصل و فرع
debt outstanding	وام معوقه
debt of record	بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of record	دین قانونی
national debt	قرض ملی
debt discount	تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
passive debt	وام بی بهره
public debt	قرضه عمومی
oxygen debt	بدهی اکسیژن
oxygen debt	وام اکسیژن
proof of debt	سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of debt	دلیل طلب
payment of a debt	اداء دین
payment of an debt	وفاء دین
preferential debt	دین ممتازه
public debt	بدهی دولت
present debt	دین حال
debt enforcement	درخواست طلب وصول
net debt	بدهی خالص
debt burden	بار بدهی
debt collector	وصول کننده طلب
debt collector	کارگزاروصول طلب
run in debt	قرض بهم رساندن
debt balance	مانده بدهکار
debt advice	اعلامیه بدهکار
discharging from an obligation or a debt	ابراء ذمه
debt collecting agency	نماینده وصول مطالبات
i paid the debt plus interest	بدهی را با بهره ان دادم
simple content debt	دین ناشی از قرارداد شفاهی
national debt burden	بار قرضه ملی
to pay off a debt [mortgage]	بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
To be in the red . To contract a debt .	قرض بالاآوردن
debt collection for realisation	property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
debt income ratio	نسبت قروض به درامد ملی
In the nature of things, young people often rebel against their parents.	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb>	گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
debt due at a future time	دین موجل