Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
deck load
وسایل روی پل کشتی
deck load
فرفیت عرشه
Other Matches
under deck
زیر عرشه
deck
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
on deck
در انتظار نوبت شنا
on deck
دونده منتظر نوبت
on the deck
در روی عرشه
on the deck
روی عرشه ناو
on the deck
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
well deck
عرشه بارگیری
well deck
پل بارگیری
well deck
پل فرورفته
on deck
روی عرشه
the deck was a
عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
deck
درایو نوار مغناطیسی
deck
مقر
deck
عبورگاه
deck
دستینه دسته
deck
: عرشه
deck
یکدسته ورق
deck
پوشاندن
deck
عرشه دار کردن
deck
: اراستن زینت کردن
deck
کف سطح
deck
عرشه
deck
عرشه کشتی
deck
سکوی موتور
deck
سکوی جلوی تانک
deck
عرشه ناو
deck
پل کشتی
deck department
قسمت اداری ناو
deck cargo
بار روی عرشه
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
deck board
کف یا رویه پالت حمل مهمات
deck chair
صندلی حصیری تاشو
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
deck gang
ملوان پل کشتی
deck head
سقف
deck house
اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
deck log
دفتر وقایع ناو
deck log
دفتر وقایع دریانوردی
deck of a bridge
صفحه پل
deck gang
ملوان
deck board
کف پالت
deck hands
ملوان ساده
deck hand
جاشو
bridge deck
بدنه پل
deck hand
ملوان ساده
card deck
دستینه کارت
card deck
دسته کارت
weather deck
پل باز
weather deck
عرشه باز
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
upper deck
پل بالایی
datum deck
پل مبنا
deck alert
اماده باش عرشه
deck alert
حالت اماده باش در روی عرشه
deck hands
جاشو
deck of a bridge
کف پل
half deck
پل فرعی
hangar deck
پل اشیانه
hurricane deck
عرشه سبک فوقانی کشتی
splinter deck
پل زره پوش ناو
protective deck
پل حفافتی نا
protective deck
پل زره پوش ناو
poop deck
بالاترین پل پاشنه
poop deck
عرشه کوچک فوقانی کشتی
pin deck
قسمت زیر میلههای بولینگ
orlop deck
عرشه زیرین کشتی جنگی
quarter deck
پاشنه
officer of the deck
افسر نگهبان عرشه ناو
object deck
دسته کارت مقصود
middle deck
پل میانی
main deck
پل اصلی
half deck
نیمه پل
gallery deck
پل تشریفات
deck pads
زیرپایی
deck pads
پادری عرشه ناو
deck plan
صفحه پل کشتی
deck plan
افق پل کشتی
deck seamanship
ملوان پل کشتی
deck spillway
تاوه سرریزان
deck switch
کلید گروهی
twin deck
پل دو طبقه ناو
double deck
دوطبقه دوعرشه
tank deck
شاسی تانک
lower deck
پل پایینی
flighty deck
اطاق پرواز
flush deck
پل سرتاسری
freeboard deck
عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
sun deck
ایوان افتابگیر
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
main deck
عرشه اصلی ناو
binary deck
دستینه دودویی
bottom deck
کفسطح
promenade deck
عرشهتفریحی
flight deck
عرشه ناو هواپیمابر
quarter-deck
ربععرشه
flight deck
پل پرواز
landing deck
غرشهفرود
observation deck
میزمشاهدات
pectoral deck
دکسینهای
deck crane
بالابرعرشه
tape deck
نوار ران
flight deck
عرشه پرواز
car deck
محلپارککردنماشین
control deck
کنترلعرشه
hit the deck
<idiom>
از خواب بیدار شدن
on-deck circle
دررویدایره
tape deck
نوار چرخان
tape deck
نوارچرخان
top deck
سرورق
deck landing aid
کمکهای فرود
magnetic tape deck
بسته نوار مغناطیسی
wash deck hose
لوله شستشوی پل ناو
flat deck dam
سد با پشت بند
deck arch bridge
پلمنحنی
cassette tape deck
پوششنوارکاست
helicopter flight deck
عرشهپروازهلیکوپتر
gate operating deck
سکوی مانور دریچه ها
flat slab deck dam
سد پشت بند تخت
crossover cargo deck line
خطعرضیباراندازعرشه
load
فشنگ
load
محموله
load
بار کردن پر کردن
load
فشنگ گذاری
load
بارگیری کردن
load
گرانبارکردن
load
بار زدن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
over load
اضافه بار
to load off
بار اندازی کردن
to load off
خالی کردن
load
بار داشتن
load
ذخیره گذاری کردن
load
خرج گذاری کردن
load
نیرو
load
عملکردماشین یا دستگاه
load
بار کردن
load
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load
بارالکتریکی
load
فشار مسئولیت
load
بارمهمات هواپیما
load
بارگیری مهمات
load
کوله بار
load
خشاب
load
بار
off load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load
فیلم
load
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load
بار خارجی
able to take a load
<adj.>
بار پذیر
get a load of
<idiom>
دیدن چیزی
load
بارزدن
useful load
بار مفید
useful load
فرفیت مفید
load and go
بارکنش و اجرا
load
بار گیری شدن
load
سنگین کردن
load and go
بار کنش و اجراء
load
گذاشتن
load
کاری که باید انجام شود
load
قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load
انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load
فرفیت بارگیری
load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load
فرفیت
load
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
بار فشار
load
استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
شارژ کردن
load
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
peak load
بار قلهای
peak load
بحبوحه مصرف
pay load
بارمفید
platform load
بار سکودار
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
peak load
حداکثر بار
peak load
بار خارجی بیشینه
peak load
بار حداکثر
peak load
بار پیک
permanent load
بار دائمی
permissible load
بار مجاز
pay load
فرفیت ترابری
pay load
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
platform load
بار کف دار
on load speed
سرعت بار
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum load
بار حداکثر
lodestaror load
ستاره قطبی
fighting load
بار جنگی
lodestaror load
ستاره راهنما راهنما
load variation
تغییر بار
load variation
نوسان بار
load time
زمان بارکردن
load test
ازمایش بار
load test
ازمون بار گذاری
load test
ازمایش با بار خارجی
load voltage
ولتاژ بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com