Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 56 (5 milliseconds)
English	Persian
deduction of expenses	کسر مخارج [اقتصاد]
Other Matches
deduction	از کل به جزء رسیدن
deduction	کاهش
deduction	استنتاج قیاسی
deduction	کاهش تفریق
deduction	کسر
deduction	قیاس
deduction	استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
deduction	استنتاج نتیجه گیری
deduction	وضع
compulsury deduction	فرانشیز اجباری
deduction from income	کسور درامد
tax deduction	تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
tax deduction	کاهش مالیات
total deduction	جمع کسورات
compulsury deduction	کسر گذاری اجباری
ruled based deduction	استنباط بر مبنای مقررات
expenses	مخارج
All the expenses.	دراین عکس خوب افتادید
the p of income to expenses	نسبت درامدبه هزینه
receipts and expenses	واردات وصادرات
unforeseen expenses	هزینههای پیش بینی نشده
all the expenses fell on him	تمام مخارج به گردن اوافتاد
To go to great expenses .	خرج زیادی را متحمل شدن
To cut down expenses .	خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
Inclusive of all expenses .	خرج دررفته ( بطور خالص )
Please let me take a share in the expenses.	اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
extra expenses	هزینه های اضافی
extra expenses	هزینه نهایی
application expenses	هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
receipts and expenses	جمع وخروج
preliminary expenses	هزینههای ابتدائی
incidental expenses	مخارج اتفاقی
incidental expenses	هزینههای واقعی
financial expenses	هزینههای مالی
business expenses	هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
overhead expenses	به هزینه
overhead expenses	به خرج
actual expenses	مخارج واقعی
travelling expenses	مخارج سفر
indirect expenses	مخارج غیرمستقیم
initial expenses	هزینه نخستین
initial expenses	هزینه ابتدائی
preliminary expenses	هزینههای مقدماتی
pocket expenses	هزینه مختصر شخصی
out of pocket expenses	هزینه واقعی
out of pocket expenses	هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
operating expenses	مخارج عملیاتی
management expenses	مخارج اداری
management expenses	مخارج مدیریت
living expenses	هزینه زندگی
additional costs [expenses]	هزینه های اضافی
additional costs [expenses]	هزینه نهایی
To incur some heavy expenses.	مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
To bear heavy expenses.	سرب فلز سنگین وزنی است
I crossed out the extra expenses .	هزینه های اضافی را قلم زدم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com