Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
deep drawing
کشش عمیق
Search result with all words
deep drawing test
ازمایش کاسگری
Other Matches
drawing
قرعه کشی
drawing
حدیده کردن
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
کشیدن
drawing
رسم کردن
drawing
رسم فنی
drawing
نقشه کارگاهی
drawing
نقشه
drawing
نقشه کشی
drawing
رسم
drawing
هنر طراحی تابلو نقاشی
drawing
نقشه کشی فرش
drawing
ترسیم
drawing
طرح
drawing key
کپیه نقاشی
drawing office
دفتر نقشه کشی
drawing die
ماتریس کششی
drawing die
حدیده کششی
drawing goniometer
نقاله رسم
drawing hand
دستی که زه را می کشد
drawing ink
مرکب رسم
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
drawing mill
دستگاه نورد کششی
drawing instrument
وسایل رسم فنی
drawing key
طرح اولیه
drawing materials
مواد اولیه نقشه کشی
drawing lots
قرعه کشی
working drawing
طرح ونقشه کار
drawing materials
لوازم نقشه کشی
drawing device
دستگاه ترسیمه
pen drawing
سیاهقلم
workshop drawing
رسم کارگاهی
detail drawing
نقشه تفصیلی
detail drawing
نقشه جزئیات
detail drawing
رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing
نقشه کشی جزئیات
detail drawing
نقشه ریزه کاری
drawing bench
میز رسم
drawing blick
حلقه کشش
drawing blick
کشش
drawing card
چیز جالب توجه
drawing card
موجب جلب توجه
drawing card
جالب
drawing curve
شابلون دایره و منحنی
detail drawing
رسم جزئیات
drawing office
دفتر طراحی
drawing pen
قلم رسم
three view drawing
رسم فنی با سه نما
mechanical drawing
ترسیم مکانیکی
method of drawing up
طرز تنظیم
mirror drawing
نقاشی از ایینه
pen drawing
تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing
تصویر مدادی
pencil drawing
طرح مدادی
revised drawing
رسم تجدید نظر شده
revised drawing
رسم اصلاح شده
sectional drawing
رسم برشی
sectional drawing
رسم مقطعی
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
special drawing right
حق برداشت مخصوص
special drawing right
حق برداشت ویژه
structural drawing
نقشه ساختمانی
instrumental drawing
نقشه کشی با اسباب
wash drawing
ابرنگ سیاه
drawing press
پرس کششی
drawing program
نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing quality
کیفیت کشش
drawing set
دستگاه نقشه کشی
drawing table
میز نقشه کشی
drawing tools
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing tools
خط و رسم آزاد است
dy drawing lots
به طریق قرعه
dy drawing lots
قرعه کشیدن
dy drawing lots
استقراع
engineering drawing
طراحی و نقشه کشی مهندسی
fair drawing
تصویر مناسب
fair drawing
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
fine drawing
رفوگری
work drawing
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
tabular drawing
نقشه شیب
drawing room
سالن پذیرایی
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
line drawing
ترسیم خطی
line drawing
رسم مدادی
drawing boards
تخته رسم
component drawing
رسم قطعات
line drawing
نقاشی با مداد وقلم
drawing room
اطاق پذیرایی
drawing lines
خط کشی
drawing rooms
اطاق پذیرایی
drawing rooms
سالن پذیرایی
component drawing
رسم جزیی
breakdown drawing
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
art of drawing
هنر ترسیم رسم
drawing pin
پونز
drawing board
میز نقشه کشی
drawing board
تخته رسم
drawing boards
میز نقشه کشی
loom drawing
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
cold drawing die
سردکشی
cold drawing die
حدیده
cold drawing bench
میز سردکشی
special drawing rights
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special drawing rights
حق برداشت ویژه
Back to the drawing board
<idiom>
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
ingot drawing crane
جراثقال کشش شمش
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
pattern construction drawing
الگوی نقشههای ساختمانی
shop or work drawing
نقشه در حین انجام کار
back to the drawing board
<idiom>
کاری را از اول شروع کردن
double action drawing press
پرس کششی دوکاره
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
آخر شاه منشى کاه کشى است .
frank drawing completion test
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
double action cam drawing press
پرس کششی دو واکنشی
the deep
عمق
deep
نزدیک به هدف
deep
نقطه میانی سر پیچ
the deep
دریا
to d.deep in to
فر رفتن در
to go deep in to
فرورفتن در
how deep is that well?
گودی ان چقدر است
to go deep in to
تعمق کردن در
deep
گود
deep
ژرف
deep
عمیق
deep
ژرفنا
the deep
لجه
deep
<adj.>
دشوار
deep-six
<idiom>
دورانداختن
deep well
چاه عمیق
It is not deep enough.
باندازه کافی گود نیست
deep
<adj.>
پیچیده
deep
<adj.>
بغرنج
in deep
<idiom>
فرو رفتن ،غرق شدن
deep freezes
به سرعت منجمدکردن
deep-freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
the deep of night
دل شب
deep-set
استوار
deep freezes
به بعد موکول کردن
deep freezes
تعلیق
deep-sea
ژرف دریا
deep-set
محکم
deep-set
گود
deep freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep-set
ژرف بنیاد
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
skin-deep
<idiom>
سطحی
go off the deep end
<idiom>
احساساتی شدن
deep water
<idiom>
مشکل سخت
To take a deep breath .
نفس عمیق کشیدن
deep freeze
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep-fried
با روغنزیادسرخشده
deep fryer
سوراخکنپرعمیق
deep-set
برجا
deep freezes
بستناک کردن
deep freezes
انبار کردن
deep green
رنگ سبز تند و تیره
deep motif
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
deep-set
فرو رفته
deep-freezer
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
deep freezer
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
deep sleep
مراحل سوم و چهارم خواب
[روانشناسی]
deep freezes
بستناکگر
deep freezes
فریزر
deep freeze
تعلیق
deep freeze
به بعد موکول کردن
deep freeze
به سرعت منجمدکردن
deep freeze
بستناک کردن
deep freeze
انبار کردن
deep freeze
بستناکگر
deep freeze
فریزر
deep sleep
خواب عمیق
[روانشناسی]
deep-freeze
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
knee deep
تازانو
deep fetched
از ته دل کشیده شده
deep fording
عبور از عمق زیاد اب
deep fording
عبوراز پایاب عمیق
deep fording
عبور از اب عمیق
deep foundation
پی گود
deep foundation
پی سازی در عمق
deep in debt
تا گردن زیر بدهی
deep investigation
استقصاء
deep jeep
خودرو زیرابی
deep jeep
جیپ زیرابی
deep laid
امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
deep laid
موذیانه
deep minefield
میدان مین عمیق زیرابی
deep mourning
عزاداری سنگین
deep mouthed
گنده صدا
deep mouthed
گنده اواز
deep fetched
از ته سینه کشیده شده
deep dyed
گناه
deep dyed
غرق
knee deep
زانو رس
knee-deep
تازانو
knee-deep
زانو رس
skin deep
سطحی
skin deep
فقط تا روی پوست رویی
skin deep
فاهری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com