English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
defensive board دفاع سبد
Other Matches
defensive تدافعی
defensive دفاعی
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
defensive منطقه دفاع
defensive مقام تدافع
defensive حالت تدافع
defensive تدافی
defensive پدافندی
self defensive مدافع خود
defensive war جنگ دفاعی
defensive wrestler کشتی گیر دفاعی
right defensive tackle مهرهشکلتدافعیراست
defensive architecture معماری نظامی
defensive league اتحادیه دفاعی
right defensive end مهرهتدافعیانتهاییراست
defensive computing روش برنامه سازی که همه نوع خطای ممکن را در نظر می گیرد
defensive fire اتش دفاعی
defensive rebound توپ گیری از سبد
defensive programming برنامه نویسی تدافعی
defensive player شطرنج باز دفاعی
defensive minefield میدان مین پدافندی
defensive line خط پدافندی
defensive line خط دفاعی
defensive league اتحاد دفاعی
defensive fire اتش پدافندی
close defensive fires اتشهای پدافندی نزدیک
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
defensive sea area منطقه پدافندی دریایی
left defensive tackle مهرهشکلتدافعیچپ
left defensive end مهرهتدافعیانتهایچپ
To get on board. سوار کشتی شدن
to go on board سوارکشتی شدن
over the board بازی شطرنج حضوری
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board سوار
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
by the board از طرف پهلوی ناو
go by the board از ناو پرت شدن
across the board شامل تمام طبقات
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
across the board یکسره
across the board سرجمع
board هیات
board جلد کردن تخته
board پانسیون شدن
board تخته پوش کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board غذای روی میز
board روکش کردن
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board شدن
board تابلوی امتیازات
board صفحه یامیز شطرنج
board تخته حاوی نقشه
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board سکوی شیرجه
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board منزل کردن
board میز غذا
above board بی حیله
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board صفحه مدار
board برد
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board مقوا
board تابلو
board کشتی
board تخته
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
above board به طور آشکار
switch board صفحه تقسیم برق
sliding board سرسره
system board برد سیستم
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board میز قفسه دار
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
switch board تابلوی برق
side board میز کناری
side board میز پا دیواری
range board میز تنظیم مسافت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
sliding board سراشیبی
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
takeoff board تخته پرش طول
tea board سینی
terminal board تخته اتصال سیم
straw board مقوای ضخیم
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
splash board سپر پاشنه قایق
status board تابلوی وضعیت
side board میز دم دستی
status board تابلو وضعیت
particle board تخته خرده چوب
paste board مقوا
paste board کارت
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
playing the board بازی بر صفحه
playing the board بازی فی نفسه
plotting board پلاتینگ برد
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
on board a ship سوار کشتی
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
open board صحنه خلوت شطرنج
ouija board لوح احضار
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
sea board دریاکنار
sea board خط ساحلی
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
seguin board تخته سگن
selection board هیات گزینش
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
press board مقوای فشرده
programmer board برد برنامه ریز
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
runing board رکاب
running board تخته رکاب اتومبیل
scaffold board تخته چوب بست
scaffold board تخته زیر پا
shoulder board پیش فنگ
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
for half board برای نیم پانسیون
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
alighting board تختهتراز
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com