Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English
Persian
delay line
خط تاخیری
delay line
خط تاخیر
Search result with all words
acoustic delay line
خط تاخیر دهنده صوتی
artificial delay line
خط تاخیر
delay line register
ثبات با خط تاخیری
delay line storage
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
magnetic delay line
خط تاخیر مغناطیسی
mercury delay line
خط تاخیری جیوهای
mercury delay line
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
mercury delay line
داده خوانده می شد
mercury delay line
تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
sonic delay line
خط تاخیری صوتی
Other Matches
delay
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
خیری ایجاد کردن در چیزی
to delay
عقب انداختن
[زمان]
non delay
ماسوره بی تاخیر
delay
به تاخیر انداختن
to delay
به تعویق انداختن
delay
درنگ
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay
تاخیر
delay
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delay
دیرکرد
delay
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay
عملیات تاخیری
delay
بتاخیرانداختن تعلل
delay
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
non delay
بدون تاخیر
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
delay time
زمان تاخیر
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position
موضع تاخیری
ignition delay
تاخیر اختراق
to delay the proceedings
به تأخیر انداختن دادرسی
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
propagation delay
تاخیر انتشار
propagation delay
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
propagation delay
تاخیر پخش
rotational delay
تاخیر چرخشی
altitude delay
افت ارتفاع امواج رادار
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
delay circuit
مدار تاخیر
seek delay
تاخیر پیگردی
external delay
تاخیر خارجی
coding delay
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
delay arming
مسلح کننده تاخیری
delay arming
مکانیسم تاخیری
delay fuze
ماسوره تاخیری
delay equalizer
متعادل کننده تاخیری
delay allowance
زمان تقسیم
fuze delay
ماسوره تاخیری
delay equalizer
برابر کننده تاخیر
delay distortion
اعوجاج تاخیری
delay en route
تاخیر درحین حرکت در مسیر
interest for delay
بهره دیرکرد
delay action
عمل تاخیری
delay element
عنصر تاخیری
It was not worth all that delay .
به اینهمه معطلی نمی ارزید
magnetic delay
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
delay en route
تاخیر در حین راه
delay action
عملیات تاخیری
delay action voltage
ولتاژ تاخیری
delay zction firing
دیرسوزی
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
time delay relay
رله تاخیری
time delay device
دستگاه تاخیردار
delay action fuse
فیوز تاخیری
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
along line
در خط
all along the line
درامتدادهمه خط
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
down the line
<idiom>
درآینده
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
along line
در امتداد خطوط
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
all along the line
در همه جا
on line help
کمک مستقیم
out of line
خارج از خط جبهه
on the line
هواپیمای اماده پرواز
down the line
ضربه از کنار زمین
down line
بار کردن پایین خطی
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
old line
محافظه کار
in line
همراستا
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line
خط میان
the line
صف
to come in to line
در صف امدن
to come in to line
موافقت کردن
in line
شمشیر در وضع حمله
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line
سطر به سطر
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line
شعبه
line
اراستن
line
ترازکردن
off line
برون خطی
line
محصول
by line
خط فرعی راه اهن
line
پوشاندن
line-up
به ترتیب ایستادن
line
دهنه
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
لجام
line
: خط کشیدن
line
خط انداختن در
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
خط دار کردن
line
بخط کردن
line
خط
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
طرز
line
رشته
off line
غیر متصل
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
off line
قطع
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
line
در سمت
off line
منفصل
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
لاین
line-up
ردیف ایستادن تیم
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
on line
درون خطی
on line
متصل
line
استرکردن
on line
مستقیم
line
رشته بند
line
: خط
line
سطر
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
ردیف
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
line
طناب سیم
on line
داخل رده
line of d.
حد فاصل
line
جاده
line of d.
مرز
on line
مورداستعمال
on line
در خط
line
ریسمان
line
رسن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line switching
خط گزینی
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
median line
میانه
line of attack
هدف
message line
خط مخابره
mooring line
طناب مهار مین
marriage line
گواهینامه ازدواج
mason's line
ریسمان کار
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
no fire line
خط منع اتش
no fire line
خط منع اتش توپخانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
mooring line
سیم مهار
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
line of approach
مسیر تقرب یا فرود
line number
شماره خط
pipe line
خط لوله
phantom line
خط فرضی
phantom line
خط سری
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
line of approach
راه وصول
line of approach
راه تقرب به دشمن
profile line
نیمرخ زمین
private line
خط خصوصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com