Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 59 (5 milliseconds)
English	Persian
denial measures	اصول ممانعت
denial measures	تدابیرممانعتی
denial measures	تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
Other Matches
self denial	ترک نفس
denial	تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
self-denial	انکار نفس
self-denial	انکار خویشتن
self denial	خود انکاری
self denial	انکار نفس
self denial	ترک لذات نفس
denial	تکذیب
denial	رد
denial	عدم پذیرش حاشا
denial	انکار
denial	تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial	ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denial operations	عملیات ممانعتی
joint denial	تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
release denial	جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
denial operations	عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
he made a stift denial	پاک حاشاکرد
to take measures	اندازه گیری کردن
measures	اقدامت
to take measures	اقدام کردن
measures	پیش بینیها
measures	پیشگیریها
to take measures	اقدامات بعمل اوردن
counter-measures	اقدام متقابل
weight and measures	سنگ و اندازه
counter-measures	چارهجویی
connected measures	اقدامت پیوسته
collateral measures	اقدامت متوازی
connected measures	اقدامت متوازی
Precautionary measures.	اقدامات احتیاطی
counter-measures	پیشگیری
counter-measures	پادکار
counter-measures	اقدام جبران کننده
collateral measures	اقدامت پیوسته
to set measures to anything	برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
suppression measures	اقدامات برای جلو گیری
tape measures	مترمخصوص اندازه گیری
tape measures	نوارمتر
tape measures	متر نواری
coal measures	طبقات زغال خیز
control measures	مقررات کنترلی
control measures	اقدامات کنترلی
control measures	پیش گیریهای کنترلی
conciliatory measures	معیارهای مصالحه
security measures	اقدامات تامینیه
it measures two metres	دومتر است
protective measures	تدابیر احتیاطی
precautionary measures	اقدامات احتیاطی
measures of central tendency	اندازههای گرایش مرکزی
arms control measures	مقررات کنترل جنگ افزار اقدامات کنترلی جنگ افزار
central tendency measures	اندازههای گرایش مرکزی
We don't do things by half-measures.	کاری را تا آخر و کامل به پایان رساندن
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن
drastic times call for drastic measures <idiom>	[زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
electronic counter counter measures	اقدامات ضد ضد الکترونیکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com