English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (2 milliseconds)
English Persian
destruction site منطقه تخریب
destruction site منطقه تخریب مهمات محل تخریب
Other Matches
destruction تلف
self destruction خودکشی خودویرانگری
self destruction خود کشی
destruction اتلاف
destruction خرابی
destruction ویرانی
destruction تخریب
destruction اتلاف انهدام
destruction تباهی
destruction انهدام
destruction نابودی
destruction area منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
destruction area منطقه تخریب مهمات
deliberate destruction اتلاف
scene of destruction جایگاه خرابیها
destruction fire تیر تخریب
destruction fire تیرمنهدم کننده
destruction radius شعاع تخریب مین
destruction radius حداکثرشعاع تخریب
indirect destruction تسبیب
p goeth before destruction غرورمقدمه نابودی یاهلاکت است
site ایستگاه
site مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site محلی که پایه چیزی باشد
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
on site پای کار
on site در جا
x site سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
x site انبار موقت
on site در محل
site جا
site پادگان
site پایگاه
site محل دستگاه تراز
site پایه
site تراز
site کارگاه ساختمانی
site موضع
site زمین زیر ساختمان
site مکان
site مقر
site محل
site زمین محل احداث بنا
site قرار داشتن مستقر بودن
site موقعیت
site محل محوطه کار
site زمین ساختمانی
site inspection معاینه محل
site license مجوز درون سازمانی
archeological site منبع [باستان شناسی]
site concrete بتنی که در پای کار ساخته شود
site clearance تخلیه کارگاه
site building زمین ساختمانی
site building زمین زیربنا
site of the find منبع [باستان شناسی]
site engineering مدیر ساختمان
site manager رئیس کارگاه
site office دفتر ساختمانی
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
site scale دستگاه تراز توپ
site of the find چشمه [باستان شناسی]
archeological site چشمه [باستان شناسی]
site scale طبله تراز
site prefabrication پیش ساختن در پای کار
site poll قرار دادن تمام ترمینال ها یا وسایل در یک محل
site plan نقشه محل
site plan نقشه جایگاه
site office دفتر مشاوراملاک
remote site محل دور افتاده
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
active site محل فعال
dam site محل بند
dam site جای بند محل سد
dam site جای سد
dam site بندگاه
crossing site محل پایاب
crossing site محل گذار
crossing site محل عبور اجباری
central site سایت مرکزی
beta site محل بتا
beta site ن شود
angle of site زاویه تراز
active site موضع فعال
building site عرصه
hardened site پایگاه مقاوم
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
on site concrete بتن ساخته شده در کارگاه
loading site محل بارگیری
loading site سکوی بارگیری
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
line of site خط توپ هدف
launching site محل پرتاب
launching site سکوی پرتاب موشک
lattice site جایگاه شبکه
landing site محل فرود
height of site ارتفاع ایستگاه
height of site ارتفاع پایگاه
height of site ارتفاع سکوی موشک یاموضع
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
landing site پایگاه فرود
building site کارگاه ساختمانی
complementary angle of site تصحیح تکمیلی تراز
graphical site table خط کش تراز
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com