English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
destructive operation عملیات مخرب
Other Matches
destructive ویرانگر
non destructive ازمایش غیر تجربی
destructive مخرب
destructive addition عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
non destructive test ازمایش بدون خرابی
destructive cursor نوعی رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده اش آن را از دست میدهد
non destructive cursor مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
non destructive inspection بازرسی غیر مخرب
non destructive cursor نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند
destructive competition رقابت زیان اور
destructive competition رقابت مخرب
destructive cursor عمل خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پاک میشود
non destructive cursor صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
destructive cursor نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
destructive distillation تقطیر تخریبی
destructive read خواندن مخرب
destructive read out بازخوانی مخرب
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation کارکرد
co-operation کار مشترک
co-operation همکاری مشترک
to come into operation قانونی درست شدن
to come into operation قانون شدن
to come into operation کاربرد پذیر شدن
to come into operation قابل اجرا شدن
either way operation ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
or operation عمل یا
come into operation قابل اجرا شدن
to come into operation دایر شدن
to come into operation بکار افتادن
to come into operation قابل اجراشدن
one way only operation عملکردتنها یک طرفه
one way only operation عملکرد فقط یک طرفه
not operation عمل نفی
not operation عمل نقض
operation immediate اقدام سریع
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
operation اداره
operation عمل جراحی
operation کارکردن با یک وسیله
operation گردش
operation کار
operation گردش جنبش
operation به کارانداختن
operation عمل کردن
operation گرداندن
operation عمل جراحی عمل
operation وابسته به عمل عملکرد
operation بهره برداری
operation عملکرد
operation عمل
operation عملیات
operation کار کردن
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation به اجرا
operation بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
nonidentity operation عمل ناهمانی
one step operation عمل تک مرحله
on line operation عملکرد درون خطی
offline operation عمل برون خطی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operation analysis عمل کاوی
operation research پژوهش عملیاتی
no operation instruction OPERATION NO
operation research تحقیق درعملیات
off line operation عملکرد برون خطی
online operation عمل درون خطی
operation analysis تحلیل عملکرد
operation overlay کالک عملیاتی
operation center مرکز عملیات
operation code رمزالعمل
operation code کد عملیاتی
operation decoder عمل گشا
operation decoder عمل شناس
operation manager مدیر عملیات
operation map نقشه عملیاتی
operation of contract نفوذ قرارداد
operation order دستور عملیاتی
operation order دستورعملیات
operation overlay کالک عملیات
no operation instruction دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
operation map نقشه عملیات
operation code رمز عمل
parallel operation عمل موازی
pseudo operation شبه عمل
unary operation عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation عمل یگانی
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation عمل انتقال
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
unattended operation عملکرد بی مراقب
unattended operation سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation هملکرد مراقبت نشده
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
binary operation عمل دوتایی [ریاضی]
Operation room. اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation . عمل جراحی
operation keys کلیدهایعملیات
unattended operation عملکردبی مراقب
the four fundamental operation چهارعمل اصلی
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
rescue operation عملیات نجات
ready for operation اماده کار
pseudo operation عملواره
privieged operation عمل ممتاز
point operation عمل نقطهای
parallel operation عملیات موازی
revenue operation عملکرد
serial operation عمل نوبتی
serial operation عملیات سری
telephone operation عملکرد تلفن
synchronous operation عملیات همزمان
synchronous operation عمل همگام
symmetry operation عمل تقارن
surgical operation دست کاری
surgical operation عمل جراحی
string operation عملکردرشتهای
string operation عملیات رشتهای
parallel operation عملکرد موازی
external operation عملیات خارج از مملکت
cycle of operation جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation دوره عمل سلاح
conversational operation عملیات محاورهای
contouring operation کار فرم دهی
continous operation عملکرد پایدار
continous operation کار دائمی
concurrent operation عملکرد همزمان
concept of operation تدبیر عملیاتی
dagger operation عمل خنجری
dual operation عمل همزاد
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
external operation عملیات خارجی
equivalence operation عمل هم ارزی
emergency operation کارکرد
emergency operation بهره برداری اضطراری
dyadic operation عملکرد دوتایی
dyadic operation عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation عمل دوتایی
autonomous operation عملیات مستقل
autonomous operation عملیات ازاد
computer operation عملیات کامپیوتر
boolean operation عمل بولی
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation عملیات بلوک
binary operation عملکرد دودوئی
binary operation عمل دودوئی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
binary operation عمل دودویی
base operation عملیات پایگاهی
boolean operation عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
computer operation عملکرد کامپیوتری
component operation عناصر عملیاتی
cesarian operation عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
auxiliary operation عمل کمکی
boolean operation عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
bi conditional operation عمل دوشرطی
no address operation دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
contouring operation فرم کاری
amphibious operation عملیات اب خاکی
manual operation عملیات دستی
manual operation عمل دستی
majority operation عمل اکثریت
area of operation منطقه عملیات
arithmetic operation عملیات حسابی
on line operation عمل درون خطی
logical operation عملکرد منطقی
method of operation روش کار
method of operation طرز کار
method of operation عملکرد
nature of the operation ماهیت عملیات
nand operation عمل نقیض و
n ary operation عمل N تاییN
n adic operation عمل N تاییN
multijob operation عملیات چند کاره
monadic operation عملکرد تکین
molding operation قالب کاری
molding operation فرم کاری
milling operation فرزکاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com