English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
detailed plan برنامه تفصیلی
Other Matches
detailed : پر جزئیات
detailed بتفصیل
detailed حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
detailed یات
detailed report گزارش مشروح
detailed analysis آنالیز دقیق
detailed analysis بررسی دقیق
A detailed (itemized)statements. صورت جزء ( ریز به ریز ؟ قلم به قلم )
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] چیزی را قسطی خریدن
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
the better plan is to بهتر این است که .....
plan تدبیر
plan زبان برنامه نویسی سطح پایین
E-plan [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan طرح کشیدن یا ریختن
plan برنامه ریزی کردن
plan خیال
plan طرح
plan نقشه
plan تدبیر اندیشه
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plan برنامه
plan طرح کردن
plan پیش بینی کردن
plan نقشه کف
plan نقشه مسطحه برنگاره
plan هامن
plan پلان
plan طرح ریزی کردن
prestowage plan طرح باربندی کالاها
strategic plan طرح جنگ
site plan نقشه جایگاه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
sliding plan برنامه لغزان
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan برنامه غلتان
site plan نقشه محل
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
secondary plan طرح ثانوی
plan view نقشه کف
partial plan برنامه جزئی
perspective plan برنامه بلند مدت
prospective plan برنامه بلند مدت
plan implementation اجرای برنامه
plan implementation عملی کردن برنامه
plan of action طرح عملیات
plan of campaign طرح پیکار
plan of maneuver طرح مانور
plan of the day برنامه روزانه ناو
plan frame چارچوب برنامه
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets اهداف برنامه
plan view دید از بالا
plan view نمای بالا
part plan نقشه جزیی
strategic plan نقشه جنگ
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
working plan نقشه اجرا راهنمای کار
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
block-plan نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan طرح پروانه ای
centralized plan پلان مرکزی
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
layaway plan <idiom> قرض راکم کم پرداختن
tactical plan طرح عملیات نظامی
tentative plan طرح ازمایشی
test plan طرح ازمایش
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
war plan طرح جنگی
war plan نقشه جنگی
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
ground-plan [نقشه همتراز با زمین]
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
approval of plan تصویب نقشه
development plan طرح گسترش
development plan طرح ارایش زمین
ground plan شالوده
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
draft plan پیش نویس برنامه
economic plan برنامه اقتصادی
entry plan طرح ورود به بندر
entry plan طرح دخول به سر پل
europen plan نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan برنامه مالی
fire plan طرح اتش
fire plan طرح اتش توپخانه
development plan برنامه توسعه
ground plan طرح اساسی
barrier plan طرح موانع
cargo plan طرح بارگیری ناو
american plan مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
collection plan طرح جمع اوری اخبار
collection plan طرح جمع اوری
colombo plan طرح کلمبو
ground plan برنگاره
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan طرح عملیات احتمالی
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan طرح احتمالی
ground plan نقشه مسطحه
deck plan صفحه پل کشتی
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan نقشه اشکوب
deck plan افق پل کشتی
national plan برنامه ملی
it was no part of my plan کی جزو نقشه من بود
key plan نقشه راهنما
outline plan طرح مبنا
lesson plan طرح درس
loading plan طرح بارگیری خودرو
ordnance plan طرح اردنانس
marshall plan طرح مارشال
ordnance plan طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
marshall plan برنامه مارشال
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
project plan طرح پروژه
it was no part of my plan ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
investment plan برنامه سرمایه گذاری
frequency plan طرح فرکانس
game plan استراتژی بازی
general plan نقشه کلی
general plan نقشه عمومی
he thought out a plan تدبیری اندیشید
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
master plan نقشه مجموعه
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan طرح روشنایی منطقه
master plan نقشه کلیات
installation plan نقشه ی نصب
interim plan برنامههای موقت
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
air fire plan طرح اتش هوایی
coordinated fire plan طرح اتش هم اهنگ شده
The plan is now in action ( underway ) . طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
open-plan coach طرحبازوگن
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
documented plan figures ارقام مستند برنامه
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
negative tax plan طرح مالیات منفی
constant helm plan نقشه زیگزاگ
negative tax plan برنامه مالیات منفی
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
class improvement plan طرح توسعه ناو
class improvement plan طرح بهبودناو
to buy something on the installment plan [system] چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan [American English] به اقساط
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com